خواهم كرد لذا همه از خانه بيرون رفتند . بالاخره پس از مدتى يكى بعد از ديگرى با ابوبكر بيعت كردند ولى حضرت على ( عليه السلام ) تا شش ماه يا چهل روز بيعت نكرد .
< فهرس الموضوعات > پدر خالد بن سعيد ، سعيد بن عاص يكى از نويسندگان قرآن عثمان بود .
< / فهرس الموضوعات > پدر خالد بن سعيد ، سعيد بن عاص يكى از نويسندگان قرآن عثمان بود .
- بخارى ج 6 ص 97 باب نزول قرآن به زبان قريش و عرب و عربى فصيح .
ابو اليمان . . . از انس بن مالك روايت مىكند : عثمان به زيد بن ثابت و سعيد بن عاص و عبدالله بن زبير وعبدالرحمان بن حرث بن هشام دستور داد تا قرآن را از ميان كاغذهاى متفرقه جمع كرده و بنويسند . و به آنها گفت : هر كجا با زيد بن ثابت در نوع لهجه و عربيت قرآن اختلاف پيدا كرديد ، آنرا به لهجه و زبان قريش بنويسيد ، آنها هم چنين كردند .
< فهرس الموضوعات > * * * تنفر و عقده عمر از گريه بر ميت < / فهرس الموضوعات > * * * تنفر و عقده عمر از گريه بر ميت < فهرس الموضوعات > زنان براى عزيز تازه از دست رفته مىگريستند . . . عمر هم با تازيانه آنها را مىزد !
< / فهرس الموضوعات > زنان براى عزيز تازه از دست رفته مىگريستند . . . عمر هم با تازيانه آنها را مىزد !
- مسند احمد ج 1 ص 335 اولين حاكم عرب زنان و كودكان را مىزند زنان بر عزيز از دست رفته خود مىگريند و عمر با تازيانه آنها را مىزند ! !
عبدالله . . . از ابن عباس روايت مىكند : هنگامى كه عثمان بن مظعون از دنيا رفت ، زنش گفت بهشت بر تو گوارا باشد ، كه ناگهان رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم با خشم به او نگاه كرد و فرمود : از كجا مىدانى كه او بهشت مىرود ، من كه پيامبر خدايم نمىدانم خدا با من چه خواهد كرد . زن گفت يا رسول الله او دوست و ياور تو بود . اصحاب از اين حرفها بشدت تحت تأثير قرار گرفته و غمگين و محزون بودند . زيرا عثمان بن مظعون از نيكان صحابه بود . اين قضيه گذشت تا آنكه رقيه دختر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم از دنيا رفت حضرت خطاب به او فرمود : برو ، ملحق شو به گذشتگان پاك‌ها عثمان بن مظعون . زنها همه گريه مىكردند و عمر آنها را با تازيانه مىزد . حضرت فرمود : عمر آنها را رها كن . بگذار گريه كنند ، سپس به زنها فرمود : از سر و صداى بيخود و حرفهاى باطل و شيطانى بپرهيزيد ، سپس فرمود : آنچه كه از قلب و چشم باشد رحمت الهى است و هر چه از دست و زبان باشد از شيطان است . . .

352