responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 339

إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)


مردم را با عذاب خدا ( با آتش ) مىسوزاند ، رها مىكنى ؟ ابوبكر گفت : بخدا قسم شمشيرى را كه خدا از نيام بركشيده است ، من غلاف نخواهم كرد .
< فهرس الموضوعات > تلاش ديگر عمر براى انتقام از خالد در عهد ابوبكر ! !
< / فهرس الموضوعات > تلاش ديگر عمر براى انتقام از خالد در عهد ابوبكر ! !
- البداية والنهاية ج 7 ص 130 مالك حكايت مىكند : عمر به ابوبكر گفت : به خالد بنويس كه گوسفند و شتر به كسى ندهد مگر به امر تو ، ابوبكر هم نوشت ، خالد در جواب گفت ، يا مرا آزاد بگذار هر كارى مىخواهم بكنم ، و يا خودت مىدانى و كارهايت ، عمر گفت او را عزل كن ، ابوبكر گفت : آنوقت چه كسى مانند خالد براى من كار مىكند ؟ عمر گفت من ، ابوبكر گفت شروع كن ، عمر آماده شد كه برود صحابه به ابوبكر گفتند ، عمر را در مدينه نگهدار و خالد را هم در شام . اما بالاخره وقتى عمر خودش به خلافت رسيد همان دستور را به خالد داد و خالد هم همان جواب را فرستاد ، اما عمر او را عزل كرد و گفت ، چيزى را كه خودم به ابوبكر مىگفتم ، چرا به آن عمل نكنم .
< فهرس الموضوعات > چهارمين تلاش عمر براى انتقام از خالد در عهد ابوبكر ! !
< / فهرس الموضوعات > چهارمين تلاش عمر براى انتقام از خالد در عهد ابوبكر ! !
- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 380 در كتاب سيف آمده : عمر به تمام كارهاى خلافتش اشراف داشت و از همه مسائل باخبر بود ، خالد ده هزار ( درهم يا دينار ) به اشعث داد ، عمر نامه‌رسان را خواست و به ابوعبيده نوشت كه خالد را بازداشت كرده و عمامه و كلاهش را بردارد تا آنكه بگويد به چه اجازه‌اى آن پول را به اشعث داده است ؟ از مال خودش بوده يا از مال خدا . اگر از مال خداست خيانت كرده و اگر از مال خودش است اسراف كرده ، بهر حال او را عزل كن و خودت عهده‌دار كارهاى او شو . ابو عبيده هم طبق دستور عمر عمل كرد ، خالد پيش عمر آمد و گله كرد ، و گفت من پيش مردم هم از تو گله كردم ، بخدا قسم ، عمر ، درباره من به انصاف عمل نكردى . عمر پرسيد : اين ثروت را از كجا آوردى ؟ گفت : از انفال و غنائم ، هر چه از شصت هزار بيشتر شد مال تو ، بيست هزار داد كه آن را به بيت المال ريختند . عمر گفت : خالد تو براى من عزيزى ، از امروز به بعد ديگر هرگز با من بر سر چيزى بحث و جدل مكن .

339

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 339
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست