35995 - عروه مىگويد : عمر مىگفت : هيچ مالى براى من مانند مال خودم حلال نيست . 35996 - عمران مىگويد : عمر هرگاه محتاج مىشد ، از مسئول بيت المال قرض مىكرد ، و هر وقت از او مطالبه مىكرد و نمىتوانست بپردازد با حيله و نيرنگ خود را خلاص مىكرد تا دستش كه باز مىشد قرض خود را ادا مىنمود . 35997 - پسر براء بن معرور مىگويد : روزى عمر به منبر رفت و از بيمارى شكايت كرد ، به او گفتند عسل براى تو خوب است و در بيت المال عكه عسل هست ، عمر گفت اگر شما اجازه بدهيد از آن بردارم و گرنه براى من خوردن آن حرام است . مردم هم اجازه دادند . < فهرس الموضوعات > مأموران عمر چنانچه مىخواستند مردم را بزنند ، عمر كمكشان مىكرد ! ! < / فهرس الموضوعات > مأموران عمر چنانچه مىخواستند مردم را بزنند ، عمر كمكشان مىكرد ! ! شهاب بن عباد . . . از زيد بن اسلم از پدرش روايت مىكند : عمر به من گفت : نگذار كسى پيش من بيايد ، مردى آمد و خواست داخل شود ، نگذاشتم خواست به زور وارد شود ، نگذاشتم ، با سيلى به صورت من زد ، به عمر گفتم ، عمر با تازيانه بيرون آمد و او را زد و گفت مىخواهيد سگهاى عرب را بر من جرى كنيد . < فهرس الموضوعات > عمر گاهى مىزد و گاهى گاز مىگرفت ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر گاهى مىزد و گاهى گاز مىگرفت ! ! - عمدة القارى ج 7 ص 143 كنيز عبيدالله بن عمر ( پسر عمر ) پيش عمر از عبيدالله شكايت كرد و گفت مرا از دست ابو عيسى نجات بده ، عمر پرسيد : ابو عيسى كيست ؟ گفت پسرت عبيدالله . عمر پسرش را خواست و گفت چه كسى تو را ابو عيسى ناميده ، پسر ترسيد ، عمر دست او را گاز گرفت و او را كتك زد و گفت : واى بر تو ، عيسى كه پدر نداشت ، آيا نمىدانى كه عرب چنين كنيهاى نمىگذارد . . . و شرح نهج البلاغة ج 3 ص 104 < فهرس الموضوعات > هر گاه كسى را پيدا نمىكرد بزند شلاق را به چكمههاى خودش مىزد ! < / فهرس الموضوعات > هر گاه كسى را پيدا نمىكرد بزند شلاق را به چكمههاى خودش مىزد ! - سيره ابن هشام ج 4 ص 1075 ابن اسحاق . . . از ابن عباس روايت مىكند : عمر در ايام خلافتش براى كارى مىرفت من هم همراهش بودم ، شلاقى در دستش بود و با خودش حرف مىزد و شلاق را به چكمههايش مىكوبيد .