بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى و ابن جرير و ابو الشيخ وابن مردويه از انس روايت كردهاند كه حضرت پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خطبهاى خواند كه هرگز مثل آن را نشنيده بوديم ، در آن ميان شخصى برخاست و سئوال كرد كه پدر من كيست ؟ حضرت فرمود : فلانى آنگاه آن آيه نازل شد كه : اى كسانى كه ايمان آوردهايد ، از چيزهائى نپرسيد كه برايتان روشن شود ، بدتان خواهد آمد . < فهرس الموضوعات > مناظره پيامبر با مردمى كه نسب آن حضرت را مسخره كردند و عذرخواهى آنها < / فهرس الموضوعات > مناظره پيامبر با مردمى كه نسب آن حضرت را مسخره كردند و عذرخواهى آنها - الدر المنثور ج 2 ص 335 فريابى و ابن جرير وابن مردويه از ابو هريرة روايت مىكنند كه رسول الله صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خشمگين و با روى برافروخته به منبر رفتند ، شخصى برخاست و عرض كرد : پدران من كجايند ؟ حضرت فرمود : در آتش ، ديگرى پرسيد ، پدر من كيست ؟ فرمود : حذافة ، عمر برخاست و گفت : راضى شديم به خداوندى الله و ديانت اسلام و پيامبرى محمد ( ص ) و امامت قرآن ، يا رسول الله ما هنوز جاهليت و شرك را بياد داريم و خداوند بهتر مىداند كه پدران ما كيانند ( كنايه از اينكه اصل و نسب ما نسب صحيحى نيست ، ما از اينكه اين مطلب عنوان شده عذر مىخواهيم ) . آنگاه آتش خشم رسول الله ( ص ) خاموش شد و اين آيه نازل گشت : اى كسانى كه ايمان آوردهايد از چيزهائى نپرسيد كه چنانچه برايتان روشن شود ، بدتان خواهد آمد . < فهرس الموضوعات > عبدالرزاق مىگويد قضيه بعد از نماز ظهر اتفاق افتاد < / فهرس الموضوعات > عبدالرزاق مىگويد قضيه بعد از نماز ظهر اتفاق افتاد - مصنف عبدالرزاق ج 11 ص 379 پيامبر ( ص ) بعد از نماز ظهر به منبر رفته و خطبه خواند و فرمود : بپرسيد هرچه مىخواهيد بپرسيد ، و اين جمله را بارها تكرار كرد ، تا آنكه عمر بر روى پاهايش افتاد و گفت رضينا بالله ربا . . . - صحيح مسلم ج 7 ص 92 تا 95 محمود بن غيلان ( و محمد بن قدامة السلمى و يحيى بن محمد اللؤلؤى الفاظ روايت آنها خيلى نزديك به هم است ) روايت مىكند از . . . انس بن مالك كه خبرى از اصحاب به حضرت رسول صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رسيد ، حضرت خطبه خوانده و فرمودند كه بهشت و جهنم به من نشان داده