إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
عمر دائما به پدرش قسم مىخورد لذا پيامبر ( ص ) او را از اين كار نهى نمود . وصحيح مسلم ج 3 ص 80 و سنن ابن ماجه ج 1 ص 677 ومعالم التنزيل للبغوي ج 1 ص 202 < فهرس الموضوعات > عمر باقيمانده عمرش را به حق خدا و حق خودش قسم مىخورد تا آنكه مرد < / فهرس الموضوعات > عمر باقيمانده عمرش را به حق خدا و حق خودش قسم مىخورد تا آنكه مرد - كنز العمال ج 2 ص 695 36077 - از جابر روايت شده هنگامى كه عمر را ترور كردند ( با نيزه يا وسيله ديگر او را زدند ) ما براى ديدن او رفتيم ، عمر گفت : درباره آن مرد ( قاتل ) عجله نكنيد ، اگر زنده ماندم خودم مىدانم چه كنم ، و اگر مردم آنگاه هرچه مىخواهيد بكنيد . به او گفتند : قاتل كشته شد ، گفت : انا لله وانا اليه راجعون واى بر شما ، او كه بود ؟ گفتند : ابو لؤلؤ ، گفت الله اكبر ، سپس به پسرش گفت : پسرم ! من چگونه پدرى برايت بودم ؟ گفت : بهترين پدر ، گفت : ترا قسم مىدهم كه مرا ببرى و صورتم را روى زمين بچسبانى تا مانند غلامان بميرم . پسرش گفت : پدر جان اين كار براى من خيلى سخت است . گفت بلند شو و با من بحث نكن . پسرش او را برد و صورتش را روى زمين گذاشت ، سپس عمر گفت : عبدالله ترا قسم مىدهم به حق خدا و حق عمر هنگامى كه مردم و مرا دفن كردى ، فورا مقدار هشتاد هزار از خانههاى آل عمر را بفروش و آنها را به حساب بيت المال مسلمين واريز كن . عبدالرحمن بن عوف كه بالاى سر عمر نشسته بود ، گفت : تو با اين مقدار به اهل و عيالت يا به آل عمر ضرر مىزنى . عمر گفت : پسر عوف از پيش من برو . < فهرس الموضوعات > * * * مادرش حنتمه < / فهرس الموضوعات > * * * مادرش حنتمه < فهرس الموضوعات > آيا مادر عمر ، حنتمه ، از نزديكان ابوجهل است < / فهرس الموضوعات > آيا مادر عمر ، حنتمه ، از نزديكان ابوجهل است - تاريخ مدينه ج 2 ص 653 عمر بن خطاب بن نفيل بن عبدالعزى بن رياح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدى بن كعب ، كنيه او ابا حفص مادرش حنتمه ، دختر هاشم بن مغيرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم . - اسد الغابة ج 4 ص 52 و 53