إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
، سپس غذاهاى ترش و شيرين و رنگارنگى تهيه كرد و آورد ، عمر وسط مسجد ايستاد و گفت مردم من فرستاده هرمزان هستم ، همه با او بطرف خانه هرمزان رفتند ، عمر گفت : همين جا منتظر باشيد . سپس خودش داخل شد ، گفت هر چه درست كردهاى بياور ، آنگاه سفرهاى آورد سپس دستور داد غذاها را روى آن ريخته با هم مخلوط كردند . هرمزان گفت غذاها خراب شد ، زيرا بعضى ترش و بعضى شيريناند . عمر گفت مىخواستى مسلمين را به من بدبين كنى ، سپس اجازه داد همه از آن غذا خوردند . < فهرس الموضوعات > عمر خوب مىدانست كه هرمزان خيرخواه مسلمين بوده و غذايش نيكو و دلپذير است < / فهرس الموضوعات > عمر خوب مىدانست كه هرمزان خيرخواه مسلمين بوده و غذايش نيكو و دلپذير است - بخارى ج 4 ص 63 عبدالله بن جعفر رقى . . . از جبير بن حيه روايت مىكند : عمر سپاهيانى به شهرهاى مختلف فرستاد تا با مشركين بجنگند ، هرمزان مسلمان شد و به عمر گفت من حاضرم مشاور تو در اين جنگها باشم ، عمر گفت قبول دارم . سپس گفت : مثل اين جنگها و دشمنان مسلمين مثل پرندهاى است كه سر و دو بال و دو پا دارد اگر يكى از بالهايش بشكند ، پاها و بال ديگرش را بلند مىكند ، و اگر بال ديگرش هم بشكند ، پاها و سرش را بلند مىكند اگر سرش را ببرند ، آنوقت است كه ديگر پاها و بالها از كار مىافتند . كسرى بمنزله سر و يكى از بالهاى قيصر و بال ديگر فارس است ، پس دستور بده سپاه مسلمين بطرف كسرى حركت كند . < فهرس الموضوعات > * * نظافت در نزد عمر < / فهرس الموضوعات > * * نظافت در نزد عمر < فهرس الموضوعات > * * * نظافت در نزد عمر < / فهرس الموضوعات > * * * نظافت در نزد عمر عمر از شدت تواضع دستهايش را با پاهايش پاك مىكرد ! - كنز العمال ج 12 ص 625 35929 - سائب بن يزيد مىگويد : چند بارى با عمر شام خوردم ، گوشت با نان مىخورد ، سپس دستهايش را با روى پايش پاك مىكرد ، مىگفت : دستمال عمر و آل عمر اين است . < فهرس الموضوعات > عمر از شدت تواضع دستهاش را با كفشهايش پاك مىكرد ! < / فهرس الموضوعات > عمر از شدت تواضع دستهاش را با كفشهايش پاك مىكرد ! - كنز العمال ج 12 ص 625 35928 - عاصم بن عبيدالله بن عاصم مىگويد : عمر دستهايش را با نعلينش پاك مىكرد و مىگفت : دستمال آل عمر نعلينهاى آنهاست . < فهرس الموضوعات > عمر به ميهمانش مىگفت دستش را با ماتحتش پاك كند < / فهرس الموضوعات > عمر به ميهمانش مىگفت دستش را با ماتحتش پاك كند