responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1403


گفت ، امر رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بر من مخفى ماند ، كار و معامله در بازار مرا از احكام دين غافل ساخته است .
- بخارى ج 3 ص 19 . . . عبدالرحمان بن عوف مىگويد : زمانى كه وارد مدينه شديم رسيدم اينجا بازار دارد ؟ گفتند : بله باز قيقاع ، انس مىگويد : عبدالرحمان گفت آنجا را به من نشان دهيد ، عمر گفت معاملات بازار مرا غافل كرده است ( از امر دين واحكام خدا ) < فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا با شك وترديد از آينده اسلام صحبت مىكند < / فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا با شك وترديد از آينده اسلام صحبت مىكند < فهرس الموضوعات > نظريه جناب عمر اينست كه اسلام روى به زوال و نقصان خواهد گذاشت ! !
< / فهرس الموضوعات > نظريه جناب عمر اينست كه اسلام روى به زوال و نقصان خواهد گذاشت ! !
- مسند احمد ج 3 ص 463 عبد الله . . . از علقمه مزنى از شخص ديگرى روايت مىكند : در مجلس عمر بن خطاب از شخصى پرسيد : فلانى پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم چگونه اسلام را توصيف نمود ؟ شخص جواب داد : فرمود : اسلام ابتدا كوچك است سپس بزرگتر و بزرگتر ( دو ساله و چهار ساله و شش ساله ) مىشود سپس شكاف برخواهد داشت . عمر گفت : بله شكاف در اسلام نخواهد بود مگر پس از ضعف و نقصان .
و مسند احمد ج 5 ص 52 < فهرس الموضوعات > طبرى و ديگران مىگويند اين نظر عمر است نه حديث پيامبر < / فهرس الموضوعات > طبرى و ديگران مىگويند اين نظر عمر است نه حديث پيامبر - تاريخ طبرى ج 3 ص 426 شعيب . . . از حسن بصرى روايت مىكند : عمر بن خطاب بزرگان قريش از مهاجرين را ممنوع الخروج كرده بطوريكه هيچيك حق خروج از شهرهايشان را بدون اجازه نداشتند . آنها اعتراض و شكايت كردند ، عمر جواب داد : من اسلام را تشبيه به شتر كرده‌ام كه ابتداء تولد كوچك سپس دو ساله و چهار ساله و شش ساله مىشود سپس شروع به شكسته شدن مىكند كه اين شكست پس از نقص و كهنگى خواهد بود . الآن زمانى استكه اسلام ضعيف گشته و قريشىها مىخواهد اموال خدا را غارت كنند و نگذارند به مردم برسد . بدانيد تا من زنده باشم چنين چيزى نخواهد شد . من بر در دروازه شهر و شعب الحره ايستاده و حلقوم قريش را گرفته‌ام و نخواهم گذاشت آتش افروزى كنند .

1403

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1403
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست