نشسته بود ، به سوده گفتم بخور والا آنرا به صورتت مىمالم ، نخورد ، من هم آنرا به صورتش ماليدم . حضرت خنديد و به سوده فرمود ، تو هم به صورت او بمال او هم صورت مرا حلوا مالى كرد ، باز حضرت خنديد ، عمر از آنجا رد مىشد ، صدا زد ، يا عبدالله ، يا عبدالله ، حضرت گمان كرد كه عمر مىخواهد داخل شود ، به ما فرمود ، فورا صورتتان را بشوئيد . عائشه مىگويد بخاطر آنكه رسول خدا هم از عمر وحشت داشت ، من هميشه از عمر مىترسيدم . و مجمع الزوائد ج 4 ص 578 حديث 7683 < فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا خودش را بهتر از پيامبر مىداند < / فهرس الموضوعات > * * اگر عمر پيامبر را بيشتر از خود دوست داشت ، چرا خودش را بهتر از پيامبر مىداند < فهرس الموضوعات > آقاى عمر ، خودش و ابوبكر را بهتر از پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند ، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را نصيحت مى كند و حضرت چون به نصيحت او گوش نمى كند گرفتار عذاب مى گردد ! ! < / فهرس الموضوعات > آقاى عمر ، خودش و ابوبكر را بهتر از پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند ، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله را نصيحت مى كند و حضرت چون به نصيحت او گوش نمى كند گرفتار عذاب مى گردد ! ! - مسند احمد ج 1 ص 32 عبدالله . . . . . از عمر بن خطاب روايت مىكند : در جنگ بدر اصحاب پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم سيصد و چند نفر و مشركين بيش از هزار نفر بودند ، لذا آن حضرت روى به قبله ، دست به دعا برداشت و عرضكرد : خدايا كجاست وعدهاى كه به من دادى ، خدايا وعدهات انجام ده . خدايا اگر اين گروه مسلمانان هلاك شوند ، ديگر كسى در روى زمين نيست كه ترا بپرستد . حضرت آنقدر تضرع و استغاثه كرد ، بطوريكه عبايش افتاد ، ابوبكر آمد و رداء حضرت را بر دوشش انداخت و عرض كرد : يا نبى الله با خدا مناجات كرد ، خداوند هم وعدهاش را عملى خواهد ساخت كه اين آيه نازل شد ( اذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم انى ممدكم بالف من الملائكة مردفين ) ( زمانيكه استغاثه كرديد و خدا دعايتان را مستجاب كرد ، و شما را با هزار تن از ملائكه يارى نمود ) همانروز جنگ در گرفت و مشرين منهزم شده و هفتاد تن كشته و هفتاد تن اسير دادند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم با على ( عليه السلام ) و ابوبكر و عمر مشورت كرد ، ابوبكر گفت : يا نبى الله ، اين اسرا همه پسر عموها و اهل قبيله و برادران ما هستند ، بنظر من فديه بگير و آنها را آزاد كن ، تا آنكه آنچه را بعوان فديه مىگيريم موجب تقويت ما بر عليه خودشان شود ، و چه بسا خدا بخواهد هدايت شوند و به ما بپيوندند . رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم به عمر فرمود : نظر تو چيست ؟ گفت ، نظر من با ابوبكر فرق دارد ، به نظر من فلانى از بستگان خودم را به من و عقيل را به على ( عليه السلام ) و فلانى برادر حمزه را به او