إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)
و ترديدى از صداقت حضرت در دلم بوجود آمد . لذا فرمود : عمر تمامى قرآن صحيح است ، مادامى كه عذاب را به مغفرت و مغفرت را به عذاب تبديل نكنند . < فهرس الموضوعات > روايت عمر اساس قرآن را ويران كرده است ، اگر چه راويان آن همه ثقهاند ! ! < / فهرس الموضوعات > روايت عمر اساس قرآن را ويران كرده است ، اگر چه راويان آن همه ثقهاند ! ! - مجمع الزوائد ج 7 ص 150 ابو طلحه مىگويد : مردى نزد عمر قرآن را بگونهاى مىخواند كه عمر نمىخواند . عمر به او اعتراض كرد . شخص گفت : ولى من به همين صورت نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم خواندم ، به من اعتراضى نكرد . با هم نزد آن حضرت رفتيم . آن شخص خواند ، حضرت فرمود : احسنت . عمر مىگويد : از اين كار شك و ترديدى از صداقت حضرت در دلم بوجود آمد . لذا فرمود : عمر تمامى قرآن صحيح است ، مادامى كه عذاب را به مغفرت و مغفرت را به عذاب تبديل نكنند . اين روايت را احمد هم روايت كرده و رجال آن همه ثقه هستند . ( چنانچه اين روايت عمر عملا تحقق يابد ، اساس اعجاز قرآن را ويران كرده و در پى آن اسلام هم به نابودى خواهد گرائيد . زيرا اعجاز قرآن آن استكه كلام الهى بوده و احدى را توان آوردن نظير آنرا نيست . حال اگر هر كس بخواهد هر لفظى را در قرآن بكار ببرد ، آيا ديگر مىتوان به آن كلام خدا اطلاق كرد و آيا ديگر قرآن معجزه خواهد بود ؟ ! ) < فهرس الموضوعات > * * * آيا واقعا ابوبكر و عمر قرآن را جمعآورى كردند ؟ ! ! < / فهرس الموضوعات > * * * آيا واقعا ابوبكر و عمر قرآن را جمعآورى كردند ؟ ! ! < فهرس الموضوعات > عمر قرآن را جمع كرد ولى بحمد الله قرآن او پخش نشد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر قرآن را جمع كرد ولى بحمد الله قرآن او پخش نشد ! ! < فهرس الموضوعات > بخارى با روايات متعددى قصد دارد افتخار جمعآورى قرآن را به عمر نسبت دهد ! ! < / فهرس الموضوعات > بخارى با روايات متعددى قصد دارد افتخار جمعآورى قرآن را به عمر نسبت دهد ! ! - صحيح بخارى ج 5 ص 210 ابو اليمان . . . از زيد بن ثابت مىكند : در جنگ يمامه عده زيادى كشته شدند . ابوبكر مىگويد : عمر نزد من آمد و گفت : جنگ يمامه شعلهور شده و عده زيادى از مردم كشته شدهاند . و من مىترسم كشتار به ديگر بلاد هم كشيده و قاريان قرآن هم كشته شوند و مقدار زيادى از قرآن از بين برود . به نظر من بايد قرآن را جمعآورى كنيم . ابوبكر جواب داد : چگونه كارى را كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم انجام نداد ، من انجام دهم ، عمر گفت : بخدا اين كار خوبى است . و بالاخره آنقدر اصرار كرد تا مرا قانع كرد . و نظر او را پذيرفتم . زيد بن ثابت مىگويد :