چوپانى و هيزمكنى بودى . عمر گفت : بله : همينطور است كه تو مىگوئى ما از تو تبعيت مىكنيم . ( عمر وقتى ديد كه ابى بن كعب از سوء قصد او درباره آيه و معناى آن خبردار شده و در مقام اهانت به او بر آمده تا او را در نزد مردم مفتضح كنتد . فورا كوتاه آمد و گفت : ما تابع تو هستيم . ) پاورقى منتخب كنز العمال ج 2 ص 56 ابو سلمه و محرم بن ابراهيم تيمى روايت مىكنند : عمر بن خطاب از كنار مردى مىگذشت كه اين آيه را مىخواند ( السابقون الاولون من المهاجرون و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضى الله عنهم و رضوا عنه ) ( آنهائى كه در اسلام و خدمت به اسلام از ديگر سبقت گرفتند ، يعنى مهاجرين و انصار و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند . خداوند از آنها راضى و آنها هم از خداوند راضى وخشنودند . ) عمر به آن شخص گفت : دوباره آيه را بخوان . شخص خواند . عمر پرسيد : چه كسى به تو اين گونه ياد داده است ؟ جواب داد : ابى بن كعب . عمر با آن شخص نزد ابى بن كعب رفته و رفته و سلام كردند ، عمر پرسيد : تو اين آيه را اينگونه به اين شخص آموختهاى ؟ جواب داد : بله او راست مىگويد . من خودم هم همينگونه از رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم آموختهام . عمر دوباره پرسيد : واقعا همين طور او آن حضرت ياد گرفتهاى ؟ جواب داد : بله . تا سه بار اين قضيه تكرار شد . ابى بن كعب در مرتبه سوم با عصبانيت گفت : به بخدا قسم ابن آيه را خداوند بر جبرئيل و جبرئيل بر محمد ( صلى الله عليه وآله ) نازل كرد و با خطاب و پسرش هم مشورت نكرد . عمر بيرون رفت ، در حاليكه ، الله اكبر ، الله اكبر مىگفت . ( عمر قصد داشت حرف ، واو ، را قبل از كلمه ، الذين ، را بردار ( تا معناى آيه چنين شود : سبقتگيرندگان در اسلام از مهاجرين و انصار كه تابعين آنها ( مهاجرين ) هستند . . . چناچه عمر مىتوانست اين تحريف را انجام دهد ، مقام و منزلت انصار را تنزل داده و آنها را تابع و پيرو مهاجرين كه از قريش بودند قلمداد مىكرد : زيرا حس نژادپرستى و ناسيوناليستى عمر آنقدر قوى بود كه نمىتوانست بپذيرد كسى با آنها برابر است . اما مقاومت ابى بن كعب نقشه او را نقش بر آب كرد ) و تفسير ابن كثير ج 4 ص 228