responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1139

إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)


< فهرس الموضوعات > سؤال عمر از كعب الاحبار يهودى درباره شخصى كه اجنه او را از ميان چاهى به بهشت برده و برگرداندند ! !
< / فهرس الموضوعات > سؤال عمر از كعب الاحبار يهودى درباره شخصى كه اجنه او را از ميان چاهى به بهشت برده و برگرداندند ! !
- معجم البلدان ج 4 ص 386 منطقه‌اى بنام ، قلت ، ( قلت نام يك چاه قديمى است ) .
هشام بن محمد از ابن عبد الرحمن قشيرى از همسر ابن حباشه نميرى روايت مىكند : همراه عمر بن خطاب به شام مىرفتيم ، در منطقه‌اى به نام ، قلت ، فرود آمديم . شوهرم به نام شريك براى آب آوردن رفت . دلو او در چاه افتاد ، و بعلت ازدحام مردم نتوانست آنرا بيرون بياورد . به او گفتند : برو آخر شب كه خلوت مىشود بيا . او هم شبانه رفت ولى ديگر نيامد . تا چهار روز عمر و همراهان توقف كردند و منتظر آمدن او شدند ولى او نيامد . روز چهارم همه رفقتند ، بعد از رفتن آنان شريك آمد . پرسيدند : كجا بودى ؟ برگ درختى كه از كف دست و پا پاكيزه‌تر بود ، در دست داشت . به عمر گفت : وارد چاه كه شدم ، گروهى را ديدم . شخصى آمد و مرا با خود به سرزمين و باغهائى برد كه اصلا شبيه اين دنيا و باغهاى آن نبود ، خواستم ميوه‌اى بچينم ( يا چيزى بردارم ) اجازه ندادند . گفتند : هنوز وقت آن نرسيده است . دست دراز كردم و اين برگ را چيدم كه برگ درخت انجير بود . عمر كعب الاحبار را احضار كرد و از او پرسيد : آيا در كتابهاى خود چيزى درباره اينكه يكى از امت اسلام به بهشت مىرود و دوباره برمىگردد ، ديده‌اى ؟ گفت : بله . اگر آن شخص اينجا باشد او را به شما نشان خواهم داد . عمر گفت : بله او الآن در ميان اين جمعيت است . كعب نگاه كرد و او ار شناخت و نشان داد . عمر به قوم و قبيله آن شخص گفت : از امروز شما بخاطر اين برگ سبز بايد پرچم خود را سبز قرار دهيد كه تا به امروز هم آن پرچم سبز مىباشد .
< فهرس الموضوعات > فتواى عمر به حليت صيد ملخ براى محرم ، چرا كه ملخ صيد دريائى است ! !
< / فهرس الموضوعات > فتواى عمر به حليت صيد ملخ براى محرم ، چرا كه ملخ صيد دريائى است ! !
< فهرس الموضوعات > كعب الاحبار مىگويد : ملخ پسر ماهى است كه سالى دوبار پخش مىشود ! !
< / فهرس الموضوعات > كعب الاحبار مىگويد : ملخ پسر ماهى است كه سالى دوبار پخش مىشود ! !
- كنز العمال ج 5 ص 265 12833 - عطاء بن يسار مىگويد : كعب الاحبار همراه كاروانى بود كه از شام مىآمد ، در راه به گوشت شكار برخوردند ، كعب گفت بخوريد ، اشكال ندارد ، وقتى پيش عمر قضيه را نقل كردند پرسيد : چه كسى چنين فتوائى داد ؟ گفتند كعب . گفت من كعب را امير شما كردم تا زمانى كه

1139

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست