عمرو مىگويد براى عمر كه نامه نوشتم چيزى از اين قضيه را ذكر نكردم ، اما جواب عمر كه آمد ، در آن نوشته شده بود : از بنده خدا عمر ، به گنهكار پسر گنهكار ، اى پسر گنهكار تعجب مىكنم چطور جرأت كردى با من مخالفت كنى ، با همه صحابه مخالفت كرده و ترا انتخاب كردم چون دل و جرأتت زياد بود مىتوانستى اوامر مرا اجرا كنى ، اما مىبينم كه كثافتكارى كردهاى ، من ترا عزل مىكنم ، زيرا كه تو پسر مرا در داخل خانهات حد زدى و سر تراشيدى ( در حاليكه مىبايست علنا اينكار را مىكردى ) در حاليكه مىدانستى من با اجراى حد بطور مخفيانه مخالفم ، تو مىبايست با عبد الرحمان ( پسرم ) همانطور رفتار مىكردى كه با ديگران رفتار مىنمودى ، ولى بخاطر آنكه عبد الرحمان پسر من بود نخواستى علنا او را حد بزنى ، و حال آنكه تو مىدانى در اجراى حدود الهى دور و نزديك براى من يكسان هستند . نامه من كه بدستت رسيد ، پسرم را بر مركب سخت و ناهموارى سوار كن و نزد من بفرست تا نتيجه كار زشت خود را ببيند . عمرو بن عاص مىگويد همين كار را كردم و براى عمر نامه نوشتم كه من همه را در داخل خانهام حد مىزنم . اسلم ( راوى ) مىگويد ، عبد الرحمان ( پسر عمر ) پيش عمر آمد در حاليكه نمىتوانست ( بخاطر سختى مركب ) راه برود . عبد الرحمان بن عوف كه حضور داشت مىگويد به عمر گفتم كه او حد خورده و دوباره نمىشود بر او حد جارى كرد . اما عمر توجهى نكرد و بشدت او را حد زد ، عبد الرحمان فريادى كشيد كه من مريضم ، مرا مىكشى ، اما عمر دوباره او را زد و زندانى كرد ، سپس عبد الرحمان مريض شد و مرد . < فهرس الموضوعات > ابن قتيبه مىگويد سبب مرگ او شرابخوارى نبود < / فهرس الموضوعات > ابن قتيبه مىگويد سبب مرگ او شرابخوارى نبود - توضيح المشتبه ج 5 ص 307 ابو محمد در كتاب خوردنيها مىگويد : خدواند بسيار از اشراف و بزرگان را بواسطه شراب مفتضح كرد . يكى از آنها عبد الرحمان پسر عمر بن خطاب معروف به ابو شحمة است كه پدرش او را بخاطر شرابخوارى حد زد . او ( عبد الرحمان ) بواسطه امر ديگر ( غير از شرابخوارى و حد خوردن ) مرد . ) < فهرس الموضوعات > صاحب كتاب ، منمق ، مىگويد كه سبب مرگ عبد الرحمان اخلاقى بود نه سياسى < / فهرس الموضوعات > صاحب كتاب ، منمق ، مىگويد كه سبب مرگ عبد الرحمان اخلاقى بود نه سياسى - المنمق ص 394