< فهرس الموضوعات > * * * پسر عمر ، عاصم < / فهرس الموضوعات > * * * پسر عمر ، عاصم < فهرس الموضوعات > اختلاف عمر با همسرش بر سر پسرشان بنام عاصم < / فهرس الموضوعات > اختلاف عمر با همسرش بر سر پسرشان بنام عاصم - سنن بيهقى ج 8 ص 5 ابو الحسن على بن محمد بن يوسف الرفاء البغدادى . . . از فقهاء اهل مدينه روايت مىكند : ابوبكر در اختلاف عمر با مادر بزرگ پسرش ، عاصم ، به نفع مادر بزرگ عاصم حكم كرده و حق حضانت عاصم را به مادر و مادر بزرگش داد .
ابو احمد مهرجانى . . . از قاسم بن محمد روايت مىكند : عمر از انصار زنى گرفت كه برايش عاصم را بدنيا آورد ، سپس عمر از آن زن جدا شد . روزى عمر سواره به طرف مسجد قبا مىرفت كه ديد پسرش عاصم كنار مسجد بازى مىكند ، او را گرفت و جلوى خود سوار كرد . مادر بزرگ ( مادر مادر ) او خبردار شد و با او مشاجره كرد و بالاخره كار به نزد ابوبكر كشيد . عمر مىگفت پسرم و آن زن هم مىگفت پسرم . ابوبكر به عمر گفت : آنها را رها كن . عمر هم قبول كرد .
ابو عبد الرحمان السلمي . . . از مسروق روايت مىكند : عمر همسرش ام عاصم را طلاق داد و فرزندش عاصم نزد مادر بزرگش ( مادر مادرش ) زندگى مىكرد ، آن زن از عمر به ابوبكر شكايت كرد . ابوبكر گفت : بچه بايد با مادربزرگش باشد و نفقه او را هم عمر بايد بپردازد .
- تهذيب التهذيب ج 5 ص 46 83 - ( بخارى و مسلم و ابى داود و ترمذى و نسائى ) عاصم بن عمر بن خطاب كه به او ابوعمر و مدنى مىگفتند در زمان پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بدنيا آمد ، مادرش جميله دختر ثابت بن ابى الاقلح مىباشد . از پدرش روايت مىكند و از او هم پسرش حفص وعبيد الله و عروة بن زبير ، روايت مىكنند .
زبير مىگويد : بسيار زيبا بود و عبدالله بن عمر مىگويد من و برادرم عاصم ، جزو زيباترين مردم هستيم .
زبير مىگويد : عمر مادر عاصم را طلاق داد و او هم با يزيد بن جاريه ازدواج كرد وبرايش پسرى بنام عبد الرحمان بدنيا آورد .
روزى عمر سواره به مسجد قبا مىرفت كه پسرش عاصم را ديد كه با بچه‌ها بازى مىكرد ، او را برداشت و جلوى خود سوار كرد ، مادر بزرگ بچه ( مادر مادرش ) بنام شموس دختر ابى عامر

108