responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1039

إسم الكتاب : الفاروق ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 1422)


رسيد ، آنرا هم گفتم . گفت راست مىگوئى سپس به او گفتم چرا عبد الرحمن بن عوف را تعيين نمىكنى ؟ گفت : او بخيل و خسيس است ، و براى خلافت انسان بايد دست و دل باز باشد و از اسراف و خساست هم بپرهيزد . گفتم : سعد بن ابى وقاص چطور ؟ گفت : او مؤمنى ضعيفى است . گفتم : طلحة بن عبد الله چطور ؟ گفت : او متكبر و خودخواه است و دوست دارد چاپلوسى شود . و خرج مىكند تا دست بر اموال ديگران يابد . پرسيدم : زبير بن عوام چطور ؟ گفت : او سواركار اسلام است ، اما يك روز انسان است و يك روز شيطان . و بسيار خسيس و بد اخلاق است و از اول صبح تا ظهر حاضر است بر سر يك پيمانه چانه بزند و نمازش هم فوت بشود ، بشود . گفتم : عثمان بن عفان چطور ؟ گفت : او اگر به خلافت برسد ، ابن ابى معيط ( قبيله خود عثمان ) و بنى اميه را بر گردن مردم سوار كرده ، و اموال خدا را به آنها خواهد بخشيد . چنانچه به خلافت برسد به خدا قسم اينكار را خواهد كرد و اگر چنين كند ، عرب او را در خانه‌اش خواهد كشت . عمر ساكت شد و سپس گفت : بگذر ابن عباس . نظرت درباره خلافت صاحب و رفيفت ( على عليه السلام ) چيست ؟ گفتم : چه مانعى دارد ، فضائل و سوابق او در اسلام و قرابت او ( با رسول خدا صلى الله عليه و آله ) و علم و دانش او و صلاحيت او را روشن مىكند . گفت : بخدا قسم همينطور است كه مىگوئى ، اگر به خلافت برسد ، مردم را به راه حق و حقيقت خواهد برد . جز آنكه عيبهائى دارد ، يكى آنكه شوخ مزاج است ، ديگر آنكه استبداد رأى دارد . سوم آنكه بسيار خشك سخت گير است چهارم آنكه جوان است . گفتم : شما چرا جوانى او را در جنگ خندق و جنگ با عمرو بن عبدود كه شجاعان و گردن كلفتها خود را از او عقب مىكشيدند ، مطرح نمىكنيد ، چرا در جنگ بدر كه با تيغ دشمنان را درو مىكرد ، اسم جوانى او را نمىبريد ، چرا در پيشگامى و سبقت او در اسلام نمىگوئيد ، جوان بود . عمر گفت : مىخواهى همان كارى را كه على ( عليه السلام ) و پدرت با ابو بكر كردند ، با من بكنى . منهم از ترس آنكه عمر عصبانى نشود سكوت كردم و ديگر چيزى نگفتم . سپس خودش ادامه داد : بخدا قسم پسر عباس پسر عمويت ( على عليه السلام ) براى خلافت سزاوارترين مردم است ، اما بدان كه قريش تحمل او را ندارند ، اگر بخلافت برسد و حق را اجرا كند ، قريش تلخى حق او را نخواهد پذيرفت و با او خواهند جنگيد . بالاخره عمر امر خلافت را به يك شوراى شش نفره متشكل از على بن ابى طالب ( عليه السلام ) . و عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف و زبير بن عوام و طلحة بن عبد الله و سعد بن ابى وقاص ، سپرد و گفت : سعيد بن زيد را بخاطر قرابت و قاميليم انتخاب نكردم . گفتم : چرا پسرت

1039

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 1039
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست