مجمر به ضم ميم و سكون جيم و كسر ميم دوم شهرت غلام عمر بن خطاب به نام عبدالله بن نعيم بن عبدالله المجمر مىباشد . مىگويند نام پدرش محمد بوده است .
ابو حاتم بن حبان مىگويد : به او مجمر مىگفتند زيرا كه مجمر ( چيزى بود كه در آن آتش قرار مىدادند تا راه را روشن كنند ، آتش دان ) بدست مىگرفته و جلوى عمر بن خطاب براى رفتن به نماز در ماه رمضان حركت مىكرده است .
< فهرس الموضوعات > * * * بقيه مسائل جنسى عمر < / فهرس الموضوعات > * * * بقيه مسائل جنسى عمر < فهرس الموضوعات > عمر با دست به سينه كنيز مىزند و مىگويد : او را بفروشيد < / فهرس الموضوعات > عمر با دست به سينه كنيز مىزند و مىگويد : او را بفروشيد - بدائع الصنائع ج 5 ص 121 روايت شده عمر از جائى مىگذشت كه كنيزى را مىفروختند با دستش به سينه آن كنيز زد و گفت : بفروشيد .
اگر دست زدن به كنيز نامحرم حرام بود ، هرگز عمر چنين كارى نمىكرد و از طرف ديگر چونكه معمول مردم اينطور بوده كه كنيز را مىديدند و هنگام خريدن به پوست و بدن او دست مىزدند تا ببيند بدنش نرم است يا سفت و . . . چيزهاى ديگرى كه در قيمت و اختلاف سليقه‌ها اثر دارد .
< فهرس الموضوعات > آيه شريفه ( خدا مىداند كه شما به خودتان خيانت كرده‌ايد ) درباره عمر نازل شده است < / فهرس الموضوعات > آيه شريفه ( خدا مىداند كه شما به خودتان خيانت كرده‌ايد ) درباره عمر نازل شده است - مسند احمد ج 3 ص 460 عبدالله . . . از كعب بن مالك از پدرش نقل مىكند : برنامه مردم در ماه رمضان اينطور بود كه چنانچه مرد بعد از ظهر مىخوابيد ديگر حق خوردن غذا و آب نداشت و زن بر او حرام بود تا فردا كه افطار كند .
يك شب رمضان هنگام سحر عمر بن خطاب از نزد رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم برگشت ديد كه زنش خوابيده خواست با او نزديكى كند ، زن گفت من خواب بودم . عمر گفت : نه خواب نبودى . سپس با او نزديكى كرد .
كعب بن مالك هم مانند عمر همين كار را كرد فردا صبح عمر نزد پيامبر صلى الله عليه ( وآله ) وسلم رفته و ماجرا را تعريف كرد كه اين آيه شريفه نازل شد ( خداوند مىداند كه شما به خودتان خيانت كرده‌ايد پس توبه شما را قبول مىكند و شما را مىبخشد ) - مستدرك حاكم ج 2 ص 274

77