responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 437


< فهرس الموضوعات > كسيكه ترسيد ، پيام رسول خدا صلى الله عليه وآله را به مكه برساند چگونه باعث عزت مسلمانان شد ؟ ! !
< / فهرس الموضوعات > كسيكه ترسيد ، پيام رسول خدا صلى الله عليه وآله را به مكه برساند چگونه باعث عزت مسلمانان شد ؟ ! !
- البداية و النهايه ج 3 ص 99 عمر بن خطاب شكم بزرگى داشت بطوريكه اگر كسى پشت او مىايستاد ، كسى از جلو عمر نمىتوانست او را ببيند . زمانى كه مسلمان شد ، اصحاب رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم بواسطه او و حمزه قدرت گرفتند بطوريكه قريشيان سخت عصبانى شده و از طرفى هم ترسيدند . عبدالله بن مسعود مىگويد : ما قادر نبوديم در مسجد الحرام كنار كعبه نماز بخوانيم ، تا آنكه عمر مسلمان شد ، و رفت با قريشيان جنگيد و راه را براى نماز باز كرد ، تا همگى آنجا نماز خوانديم . بخارى مىگويد : ثابت شده كه ابن مسعود مىگفت : از زمانيكه عمر مسلمان شد ، ما مسلمانان عزيز شده و قدرت يافتيم . ( در حاليكه در حديبيه رسول خدا صلى الله عليه وآله به عمر دستور داد نزد قريشيان رفته و پيام حضرت را به ايشان برساند ، اما او قبول نكرد و گفت : يا رسول الله من ديگر در مكه كسى را ندارم كه در مقابل آنها از من دفاع كند . ) < فهرس الموضوعات > مبالغه ابن كثير درباره عمر . . . . و تكذيب آن ! !
< / فهرس الموضوعات > مبالغه ابن كثير درباره عمر . . . . و تكذيب آن ! !
- سيره ابن كثير ج 1 ص 441 در طبقات ابن سعد آمده : دعوت به اسلام روز چهارشنبه بود و مسلمان شدن عمر روز پنج شنبه ، كه رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم و ديگران چنان از خوشحالى تكبير گفتند كه در نقاط دور مكه هم صداى آن شنيده شد . عمر به رسول خدا صلى الله عليه ( وآله ) وسلم عرض كرد : يا رسول الله ، چرا دين خودمان را مخفى كنيم . در حالى كه آنها كفر خود را آزادانه ظاهر مىكنند ؟ حضرت فرمود : براى اينكه تعداد ما كم است و بلاهاى زيادى از آنان ديده‌ايم . عمر گفت : بخدا قسم در هر مجلسى كه سابقا در حال كفر در آن شركت كرده بودم ، مىروم و اسلام خود را اعلام مىكنم . سپس به مسجد الحرام رفت و طواف كرد ، قريشيان منتظر او بودند . ابوجهل به او گفت : خيال مىكنند مسلمان شده‌اى ، عمر جواب داد : اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان محمدا عبده و رسوله . مشركين به او حمله كردند . او هم روى عتبه پريد و شروع به زدن كرد و انگشتانش را در چشم او فرو كرد ، كه فرياد او بلند شد ، آنقدر با آنها جنگيد تا آنكه شكست

437

نام کتاب : الفاروق ( فارسي ) نویسنده : مؤسسة دلتا للمعلومات والأنظمة    جلد : 1  صفحه : 437
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست