( يعنى آنها هيچوقت قول به كسى نمىدهند كه بدقولى كنند و آنقدر ضعيفاند كه قدرت ظلم به كسى را ندارند ) . عمر گفت : اين خيلى خوب است ، كاش آل خطاب اينگونه بودند : گفتند : ولا يردون الماء الا عشية إذا صدر الوراد عن كل منهل هميشه شبها و آخرين نفرى هستند كه براى آب دادن حيوانات خود كنار چشمه مىروند . ( زيرا ترسو هستند و كسى آنها را راه نمىدهد ) عمر گفت : اينكه بد نيست ، مىخواهند سر آب شلوغ نشود . گفتند : نعاف الكلاب الضاريات لحومهم ويأكلن من كعب وعوف ونهشل سگهاى درندهاى كه گوشت قبائل ديگر را مىخورند ، از گوشت اينها بدشان مىآيد . ( يعنى اينها آنقدر بد بو و بد طعم هستند كه سگها هم از آنها بدشان مىآيد ) . عمر گفت : اينكه بد نيست از مردههاى خود خوب مواظبت مىكنند كه حيوانات آنها را نخورند . < فهرس الموضوعات > عمر هميشه از شعر تعريف مىكرد و فوائد آنرا مىشمرد ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر هميشه از شعر تعريف مىكرد و فوائد آنرا مىشمرد ! ! - محاضرات الادباء ج 1 ص 80 عمر مىگويد : شعر عصبانيت را مىخواباند و آتش دل را خاموش مىكند و مردم را اهل بلاغت و فصاحت كرده و سائل و حاجتمند با شعر مىتواند حاجت خود را بگيرد . شعر هديه زيبائى است كه انسان شريف مىتواند آنرا قبل از عرض حاجت ، تقديم كند تا اهل كرامت و بزرگوارى را به تفقد وا داشته و افراد خسيس و تنگ نظر را به رحم آورد . < فهرس الموضوعات > عمر اشعار انصار را در مسجد ممنوع مىكند ، اما خودش از ديگران مىخواهد كه شعر بگويند ! ! < / فهرس الموضوعات > عمر اشعار انصار را در مسجد ممنوع مىكند ، اما خودش از ديگران مىخواهد كه شعر بگويند ! ! - الموفقيات ج 1 ص 627