نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 466
است . به هر حال هيچ ايدئولوژى از تقديس و پرستش خالى نيست . خدا ، تنها موجودى كه فداشدن در راه او منطقى است و عين حيات و بقاست : اما از نظر اسلام تنها يك موجود است كه واقعاً قدّوس است ، مقدس است ، معبود است ، شايستهء اخلاص است ، شايستهء فداشدن انسان در راه اوست ، و تنها در آستان اوست كه فداشدن ضايع شدن نيست بلكه بقا و حيات است * ( ( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ الله أمْواتاً بَلْ أحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقونَ ) ) * ، ساير امور از آن نظر مقدسند كه به او انتساب دارند و از ناحيهء او هستند و مورد رضايت او مىباشند . عليهذا همهء مقدسات جهانى ، مذهبى ، ملى مىتواند مقدس باشد اگر در مسير رضاى او قرار گيرند . مقدس بالذات فقط خداست ، غير او مقدس بالعرضاند : مقدس بالذات يك چيز است ، ساير اشياء مقدس بالعرضاند . مقدس شمردن بعضى امور بدل گرفتن براى خداست : بلكه احساس پرستش وطن ، پرچم ، شخص يعنى قهرمان ، آزادى ، عدالت و غيره ناشى از احساس تقديس و پرستش كمال مطلق يعنى ذات حق است كه پرستش واقعى است و در مسير حركت فطرى و طبيعى انسان است و اثر واقعى دارد يعنى قرب واقعى ايجاد مىكند و به دنبال خود ربوبيت و خداوندگارى مىآورد كه : « العبودية جوهرة كنهها الربوبية » . آنجا كه همهء كارهاى انسان جنبهء تقدس پيدا مىكند : خداوند به عنوان آخرين مقصد و عاليترين هدف به واسطهء نحوهء وجود ذات مقدسش به نحوى است كه مىتواند به همه چيز يك جنبهء قداست بدهد و همه چيز را از يك جنبهء خاص مقدس نمايد . تمام كارهاى مورد ابتلاى انسان از آن جهت كه در يك طرف ، رضاى او خوابيده است جنبهء تقدس پيدا مىكند . لهذا افرادى كه رضاى خدا را در همهء كارها درنظر مىگيرند تبديل مىشوند به انسانهايى كه هيچ كار غيرمقدس انجام نمىدهند ، آنچنانكه علامهء حلَّى دربارهء خواجه نصيرالدين گفت كه در طول يازده سال مباحى از او نديدم . استعداد و ظرفيت حق دوستى و حق پرستى در انسان : اين تعليم اسلام ضمناً نشانهء نظر اسلام دربارهء انسان است كه در انسان ظرفيت خدادوستى و خداطلبى به طور فطرى هست ، درحدى كه رضاى خدا بالاترين محبوب او مىگردد . عامل خشم و جلال در تنظيم حركات انسان : بعلاوه خداوند متعال كه داراى رضا و جمال هست ، داراى خشم و
466
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 466