نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 407
عرفا نيز متوجه اين مطلب شدهاند ، بلكه اصل اتحاد عاقل و معقول و مريد و مراد در واقع همين مطلب است . شاعر مىگويد : < شعر > گر در طلب گوهر كانى كانى ور در پى جستجوى جانى جانى من فاش كنم حقيقت مطلب را هر چيز كه در جستن آنى آنى < / شعر > مولوى مىگويد : < شعر > اى برادر تو همه انديشه اى مابقى تو استخوان و ريشه اى گر بود انديشه ات گل گلشنى ور بود خارى تو هيمه گلخنى < / شعر > 54 . ايمان به انسانيت : ايمان به هر چيز دو ركن دارد : معرفت ، تسليم : ايمان به هر چيزى عبارت است از تسليم و تصديق به واقعيت آن چيز آنطور كه هست [1] . پس ايمان مركب از دو جزء است : يكى درك و تشخيص و شناخت آن چيز آنچنانكه هست و ديگر تسليم در برابر واقعيت او متناسب با واقعيتش . تنها شناخت يك چيز ايمان نيست . ممكن است انسان يك چيز را خوب بشناسد ولى مؤمن به آن چيز نباشد . شيطان خدا را خوب مىشناسد ولى تسليم در برابر او و خاضع در پيشگاه الوهيت او چون نشد و « فَسَقَ عَنْ أمْرِ رَبِّه » شد ، « كانَ من الْكافِرينَ » درباره اش گفته شد . قرآن درباره بعضى از مردم كافر مىگويد : « وَجَحَدوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْها أنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً » . همچنان كه تسليم در برابر يك چيز بدون شناخت واقعيت او آنچنانكه هست ايمان نيست ، همچنان كه كفر هم نيست . مثلًا تسليم در برابر يك بت چوبى يا فلزى يا گوشتى به خيال اينكه مؤثر در كون و مكان است پرستش هست ولى ايمان نيست ، لهذا قرآن بت پرستان را با صفت پرستش بت ياد كرده است ولى هرگز به صفت ايمان ( تا آنجا كه به ياد دارم ) ياد نكرده است . و چنان كه در پاورقى [ همين ] صفحهء گفتيم علاوه بر عنصر شناخت و تسليم ، عنصر عشق هم ضرورى است .
[1] . به شرط آنكه آن چيز موضوع آرمان هم باشد و بتواند هدف و مطلوب و معنى زندگى واقع شود . عليهذا ايمان مركب است از سه چيز : شناخت ، تسليم ، عشق .
407
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 407