نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 344
الاْخِرَةَ وَسَعى لَها سَعْيَها وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَاولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكوراً . ) * به عبارت ديگر انسان موجودى است از لحاظ شخصيتْ بالقوه ، و فعليتش دراختيار خودش است ( سخن صدرالمتألهين ) . ( خلئى كه در اروپا به واسطه سقوط انسان پديد آمد و عودتى كه دومرتبه براى پرستش انسان به وجود آمده است . ) . 8 . ارزش و معنى اشكى كه به خاطر ديگران بريزد . 9 . « خود » انسانى چيست ؟ خود انسانى آن نيست كه بگويى اين خانه مال خودم ، شكم خودم ، دامن خودم ، ثروت خودم ، فرزند خودم ، آب و نان خودم . يك خود ديگر تو دارى كه در زير پرده اين خودها مخفى شده است و آن را بايد پيدا كنى ، وظيفه دارى كه پيدا كنى . بايد در جستجوى خويش باشى ، « خويش را در خويش پيدا كن ، كمال اين است و بس » ، « تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز » . آن خود همان است كه در عبادت تجلى مىكند ، در زاريها و گريه هاى نيمه شب تجلى مىكند ، در تأثر براى مظلومان و محرومان تجلى مىكند . معنى « خود را بشناس » اين نيست كه به شكل شناسنامه اى خودت را بشناس ، بدان كه اسمت چيست ، اسم پدرت و اسم مادرت چيست ، در چه سالى متولد شده اى و تبعه كدام كشور هستى و در چه سالى ازدواج كرده اى ، از كدام آب و خاكى و با چه نژادى پيوند دارى ، افتخارات موهوم فاميلت ، قبيله ات ، ملتت چيست . آن خودى كه بايد بشناسى آن را گم كرده اى و مانند يك گم كرده بايد او را جستجو كنى . در ميان انبوه خودها ( خود فردى و حيوانى ، خود فاميلى ، خود قبيله اى ، خود كشورى ، خود قارّه اى ) خود واقعى و انسانى خودت را بايد بشناسى [1] . ( ر . ك : نمرهء 12 و 14 و 16 و 19 )
[1] . اين « خود » همان است كه على آن را شناخته است و پيدا كرده است كه مىگويد ( با يك تعزّز و منيّت بخصوصى ) : * ( أتمتلئ السائمة من رعيها فتبرك و تشبع الربيضة من عشبها فتربض و يأكل علىّ من زاده فيهجع ؟ قرّت اذاً عينه اذا اقتدى بعدالسنين المتطاولة بالبهيمة الهاملة و السائمة المرعية ! طوبى لنفس أدّت الى ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت فى الليل غمضها . . .
344
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 344