نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 316
خودپرستى نه غيرپرستى : « همهء دانشمندان دنيا خودپرستى را مذموم و غيرپرستى و شفقت را مستحسن شمردهاند . نيچه به خلاف همه ، خودپرستى را حق دانسته و شفقت را ضعف نفس و عيب پنداشته است . عقيده شوپنهاور را كه مىگفت اصل در جهان خواست هستى است تصديق كرده و ليكن در اينكه بد است با او مخالف شده و مىگويد : وجود طالب هستى است و بايد باشد و همين خوب است و خواست هستى درواقع خواست توانايى است . از رأى داروين ، نيچه كوشش در بقا را پذيرفته و آن را به معنى تنازع گرفته و آنچه را ديگران نتيجهء فاسد رأى داروين شمردهاند او درست پنداشته كه افراد بايد با يكديگر در كشمكش باشند و تحصيل توانايى كنند تا غلبه يابند . رعايت خواص و خواجگان ، نه اكثريت و رعايت حال عامه : عموم خيرخواهان عالم انسانيت رعايت حال اكثر را واجب شمرده و مدار امر دنيا را بر صلاح حال عامه قرار دادهاند . نيچه جمعيت اكثر را خوار پنداشته ، جماعت قليل يعنى خواص را ذى حق شمرده است و بس . بنياد فلسفه نيچه بر توانايى است : بنياد فكر نيچه اين است كه شخص بايد هرچه بيشتر توانا شود و زندگانىاش پرحدّت و خوشتر و « من » يعنى نفسش شكفته تر و نيرومندتر و از تمايلات و تقاضاهاى نفس برخوردارتر باشد . بحث در اينكه زندگى دنيا خوب است يا بد است و حقيقت آن چيست ، بيهوده است . كسى نمىتواند آن را دريابد . از دنيا بايد برخوردار شوم ولو به قيمت قساوت : بعضى مىگويند بهتر آن بود كه به دنيا نياييم . شايد چنين باشد ، نمىدانم ، اما مىدانم كه خوب يا بد به دنيا آمدهام و بايد از دنيا متمتع شوم و هرچه بيشتر بهتر . پس آنچه براى اين مقصود مساعد است اگرچه قساوت و بىرحمى و مكر و فريب و جنگ و جدال باشد خوب است و آنچه مزاحم و مخالف اين غرض است اگرچه راستى و مهربانى و فضيلت و تقوا باشد بد است . » . « . . . » . اين سخن باطل است كه مردم و قبايل و ملل در حقوق يكسانند و اين عقيده با پيشرفت عالم انسانيت منافى است . مردم بايد دو دسته باشند :
316
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 316