إسم الكتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 516)

ولى تفاوتى كه بين نظر اسلام و نظر فلاسفه هست اين است كه فلاسفه فقط عقل را گوهر انسان دانسته‌اند و همه چيز ديگر را در انسان به منزله وسيله و ابزار و جامه و مركب تلقى كرده‌اند و معتقدند بعد از مردن فقط عقل است كه قائم بالذات باقى مىماند انسان نه تنها بدن را ، تمام خصلتها و قواى روحى را نيز رها مىكند و مىرود ( البته حكماى اسلامى متأخر اين نظر را رد كرده‌اند ) .
درنتيجه انسان كامل در مكتب عقليون ، خيلى خشك و سرد است ، در او نه حرارت و حركت وجود دارد و نه جمال و زيبايى و نه قدرت و قوّت . اين انسان كامل موجودى است كه خوب مىداند و بسيار مؤدب و مسلط بر خود و حسابگر ، به يك ماشين كامپيوتر شبيه تر است تا يك انسان كامل . در اين انسان كامل ، جذبه ، حرارت ، حركت ، خروش ، محبت ، فياضيت ، خلاقيت ، نيرومندى ديده نمىشود . يك كمال بيشتر ندارد و آن علم است و حكمت . علم به طوركلى روشنايى است ، نور است . اما در انسان كامل عرفا شور و شوق و حركت و خلاقيت [ ديده مىشود . ] .
10 . آيهء « وَمن أعْرَضَ عَنْ ذِكْرى . . . وَنَحْشُرُه يَوْمَ الْقِيامَةِ أعْمى . . . » و رابطه اش با شقاوت عقلى كه حكما مىگويند و رابطه اش با اين كه كمال انسان در كمال عقل است به مفهومى كه حكما گفته‌اند .
همچنين آيهء « كَلَّا إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَومَئِذٍ لَمحْجوبونَ » .
11 . روايت موسى بن جعفر و هشام :
« ان الله تبارك و تعالى بشرّ اهل العقل والفهم فى كتابه فقال : « فَبَشِّرْ عِبادِ ، الَّذينَ يَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعونَ أحْسَنَه اولئِكَ الَّذينَ هَديهُمُ الله وَاولئِكَ هُمْ اولُوا الاْءلْبابِ » . يا هشام ان الله اكمل للناس الحجج بالعقول وافضى اليهم بالبيان و دلَّهم على ربوبيته بالادلَّاء فقال « وَإلهُكُمْ إله واحِدٌ لا إله إلَّا ) *

301