نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 291
إسم الكتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 516)
شدن معتقدند بدون آنكه بگويند واجب در ممكن حلول مىكند و يا ممكن واجب مىشود بلكه اتحاد به نحو فنا از خود [1] عرفا راه وصول به كمال و حقيقت را و منازل و مراحل اين راه را و حتى ترتيب اين منازل و آثارى كه در هر منزلى هست بيان كردهاند . اينجا مسأله وحدت وجود پيش مىآيد و مسأله سير و سلوك . اظهار نظر چه درباره حقيقت و وحدت وجود و چه درباره طريقت راه وصول به حقيقت از عهده كسانى كه وارد اين وادى نيستند خارج است . عرفا مركب اين راه را عشق مىدانند . از نظر عرفا كمال انسان در نوعى شدن است و آن شدن او شدن است . انسان قطع نظر از برخوردارى و نابرخوردارى وضعى دارد كه بايد به آن وضع درآيد ، و اين است انسانيت واقعى و كمال مطلوب فطرى انسان ، و چون انسان اينچنين آفريده شده چيز ديگر او را راضى و قانع نمىكند . ج . ( رجوع شود به ورقه هاى « يادداشت انسان كامل ، مكتب عقل » ) . حكماى الهى كمال را مساوى با دو چيز مىدانند : حكمت و عدالت . مقصودشان از حكمت آن حقيقت بسيط عرفانى نيست . مقصود وصول به اتحاد و فنا هم نيست ، بلكه مقصود شناخت كلى عوالم هستى است . در تعريف حكمت از نظر غائى گفتهاند : حكمت عبارت است از صيرورة الانسان عالماً عقلياً مضاهياً للعالم العينى . حكما بر خلاف عرفا كمال انسان را در نفى انسان و فناى درحقيقت نمىدانند بلكه در ظهور حقيقت در انسان مىدانند ، و بين ايندو فرق بسيار است . و مقصودشان از عدالت تسلط و سيطره كامل نيروى عقل و اراده بر غرايز و شهوات است به طورى كه حقوق و حدود هر قوه اى در حد خود داده
[1] . اينجا بايد به اشتباهات قدماى خود ما و مستشرقين كه عرفا را متهم به حلول كردهاند اشاره شود . شبسترى مىگويد : « حلول و اتحاد اينجا محال است - كه در وحدت دويى عين ضلال است » . وحدت عرفا باز به معنى اين نيست كه كائنات مجموعاً خدايند و هر جزئى از كائنات جزئى از خداست ، بلكه به اين است كه كائنات را ظل وجود و شأن وجود حقيقى مىدانند و اسم ذات حق و تجلى او . * ( ما رأيت شيئاً الَّا و رأيت الله قبله و معه .
291
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 291