نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 28
5 . راجع به آدميت كه به چى است ، همچنين بايد بحث كنيم كه آيا انسان آن چيزى است كه مىداند يا آن چيزى است كه مىخواهد . آيا شخصيت واقعى انسان بيشتر بستگى دارد به چيزهايى كه مىخواهد يا به چيزهايى كه مىداند ؟ آيا انسان تابع آن چيزى است كه مىداند و به سوى چيزهايى كشيده مىشود كه مىداند و يا به سوى چيزهايى كشيده مىشود كه مىخواهد ؟ سوم اينكه آيا سعادت انسان بستگى دارد به اينكه چه چيز بخواهد و يا چه چيز بداند ؟ . شك ندارد كه انسان ، هم بايد بداند و خوب و زياد بداند و هم بايد خوب و عالى بخواهد ، اما سخن در اين است كه جوهر شخصيت انسان علم است يا اراده ؟ . در اين زمينه هر دو نوع سخن در زبان عرفاى ما آمده است . از طرفى گفتهاند : < شعر > هر چيز بود فكر تو ، جان تو همان است هر نقش گمان تو روان تو همان است < / شعر > و هم گفتهاند : < شعر > اى برادر تو همه انديشه اى مابقى تو استخوان و ريشه اى گر بود انديشه ات گل گلشنى ور بود خارى تو هيمهء گلخنى < / شعر > از طرف ديگر گفتهاند : < شعر > تا در طلب گوهر كانى كانى تا در پى جستجوى جانى جانى من فاش كنم حقيقت مطلب را هر چيز كه در جستن آنى آنى < / شعر > و هم گفتهاند : < شعر > ده بود آن نه دل كه اندر وى گاو و خر باشد و ضياع و عقار < / شعر > ايضاً : < شعر > لقد صار قلبى قابلًا كل صورة فمرعى لغزلان و دير لرهبان < / شعر > منسوب به مولوى است ( شعر اول در ( مثنوى ) پيدا نشد ) : < شعر > حالتى گرگى درآيد در بشر حالتى يوسف رخى همچون قمر گاه خورشيدى و گه صحرا شوى گاه كوه قاف و گه عنقا شوى < / شعر > اما مولوى اضافه مىكند :
28
نام کتاب : يادداشتهاى استاد مطهرى ( فارسي ) نویسنده : مرتضى مطهري جلد : 1 صفحه : 28