مفصل نقل شده است ) .
از طرف ديگر معتقد است كه انديشه هاى اسلامى تنها مكتبى است كه صلاحيت دارد بشر را از بدبختى نجات دهد ( ايضاً رجوع شود به ورقه هاى فوق ، ظهر ص 4 ) .
3 . امثال من معتقديم كه آيينهاى ديگر و سيستمهاى فكرى ديگر همه ناقص و نارساست و يگانه سيستم فكرى و ايدئولوژى كامل اسلام است . در عين حال اين را هم مىدانيم كه طرز تفكر مسلمين دربارهء اسلام آسيب ديده ، بلكه وارونه شده ، بلكه مسخ شده است .
ديگران را به اسلام مجرد نمىشود دعوت كرد ، جامعهء امروز مسلمين بزرگترين مايهء تبليغ عليه اسلام است ، بايد طرز تفكر آسيب ديده و مسخ شدهء اين مردم را دربارهء اسلام اصلاح كرد .
تجديد و نوسازى :
4 . ما بهتر است بجاى تعبير احياء تفكر اسلامى ، تجديد حيات تفكر اسلامى ( رنسانس اسلامى ) تعبير كنيم . اقبال هم « احياء فكر دينى » تعبير كرده و بهتر بود « تجديد حيات فكر دينى » تعبير مىكرد ، تجديد حيات يا نوسازى .
لازم است در رنسانس اروپايى و ريشه هاى آن ، مخصوصاً در ريشه هاى اسلامى آن كه پروتستان از آنجا به وجود آمد دقت كامل بشود . رجوع شود به ورقه هاى « آرمان پيامبران » و برخى ورقه هاى ديگر ، سخن نويسندهء اسلامشناس ردنسون كه از مجلهء نگين نقل كرده‌ايم . همچنين سخنرانى « استخراج و تصفيهء منابع فرهنگى » دكتر شريعتى .
علائم كلى حيات :
5 . علائم كلى حيات از قبيل آگاهى ( اعم از خودآگاهى و غيرآگاهى ) و توانايى و جنبش ، و همبستگى و همدردى ، جذب و دفع و ديگر علائم كلى تفكر زنده و تفكر مرده . در اين قسمت :
تفكرواقع بينانه يا خيالبافانه در توجيه جهان يا انسان ياسعادت :
الف . تفكر واقع بينانه و خيالبافانه در توجيه عالم ، در راه كسب موفقيت ، در عوامل سعادت بشرى كه مثلًا آيا عمل ميزان و مبناى سعادت است يا برخى انتسابات كه در حدود كارت عضويت و اسم در

152