« مادر بتها بت نفس شماست » . * ( مرحباً بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر . ) * در حديث است : * ( اشجع الناس من غلب هواه . ) * مولوى در داستان معروف جوجى و قاضى كه به خانهء جوجى رفته بود و زن او را در صندوق كرده و به باربر داده بود و او در بين راه التماس مىكرد كه برو نوكر من را خبر كن كه مرا بخرد ، مىگويد همهء ما در صندوق تن و غرايز خود محبوس و زندانى هستيم ، بايد ما را بخرند و از اين زندان آزاد كنند .
مولوى در داستان معروف امير عليه السلام و كافرى كه آب دهان به روى مولى انداخت مىگويد :
< شعر > شير حقم نيستم شير هوا فعل من بر قول من باشد گوا رخت خود را من ز ره برداشتم غير حق را من عدم انگاشتم جز به ياد او نجنبد ميل من نيست جز عشق احد سر خيل من خشم بر شاهان شه و ما را غلام خشم را من بسته‌ام زير لگام تيغ حلمم گردن خشمم زده است خشم من بر من چو رحمت آمده است < / شعر > آزادى 1 . حقيقت آزادى چيست ؟ آيا آزادى يك پديده است ، و به اصطلاح علماى قديم يك امر وجودى است كه اخيراً كشف شده است ، مثل عناصرى كه در طبيعت كشف مىشود و يا مثل عوارضى كه در وجود موجودات زنده يا غيرزنده يا در اجتماع رخ مىدهد ، و يا صرفاً يك امر عدمى است ؟
عدم المانع است ؟ و يا يك مفهوم انتزاعى است كه

70