نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 553
نمى دانم در ميان اين مطلب عمر را كجا جست ؟ مرادش اين است چنان كه جهود منكر انجيل است با آنكه كتاب خداست ، شيعه هم منكر عمر است ؟ نسخه كه نزد حقير است همين قدر نوشته ، آنچه پيش از اين محفوظ حقير بود از اين بيشتر و رسواتر است . ظاهراً مريدان شيعه رسوائيش را ديدهاند و رنجيدهاند ، چنان كه اشعار بسيار واضح الافتضاح در نسخه قديمه هست كه در اين نسخهها نيست . در صفحه بعد كه در آن بيابان پيغمبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) آب طلبيدند كه وضو بسازند ، موزه را از پا كندند ، عقابى آمد موزه را به هواء برد ، ناگهان مارى از موزه افتاد مىگويد : خواست آبىّ و وضوء را تازه كرد * دست و رو را شست اوزان آب سرد هر دو پا شست و به موزه كرد راى * موزه را بربود يك موزه رباى ( 1 ) نظر كن كه چه افترا بر رسول خدا مىگويد ، خداوند امر به مسح پا فرموده ، پيغمبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) پا را مىشويد . در صفحه هشتاد و دويم در بيان آنكه وسوسه و الهام ، هر دو ، وارد بر شخص مىشوند و به يكديگر شبيهاند ، تو فريب نخورى ، اگر فرق را ندانى توقف كن تا حق را بشناسى از باطل و مغبون نشوى ، مىگويد : ور ندانى اين دو فكرت از گمان * لاخلابه گوى و مشتاب و مران تا نماند در تفكر جان تو * غبن نايد بر تو و بر خان تو ( 2 ) لاخلابة كلمهاى است كه علماى سنى حديثى نقل مىكنند كه هر كس در وقت بيع آن را گفته تا سه روز اختيار فسخ دارد ( 3 ) ، و اين دخلى به مذهب شيعه ندارد .
1 - مثنوى ، دفتر سوّم ، 3238 . 2 - مقصود اين حديث است : من بايعتَ فَقُل لاخِلابة . ( مسلم ، ج 5 ، ص 11 ، به نقل از كتاب احاديث مثنوى ، ص 95 . ) 3 - مثنوى ، دفتر سوّم ، 3494 ، بيت دوّم در نسخه نيكلسون نيست ، و در نسخه كتابفروشى اسلاميه ص 303 ، سطر 8 آمده است .
553
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 553