نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 543
و بعضى از سنيان مىگويند امام زمان قرآن است ، و بعضى ديگر مىگويند كه هر كس را كه مردم اختيار كنند امام است . و شيعه مىگويند : ائمه چند شخص معيناند كه [ از ] جانب خدا و رسول منصوبند از على ( عليه السلام ) و اولاد على ( عليهم السلام ) ، و قائم ايشان شخصى بخصوص است . حال ببين مولوى چه مىفرمايد ، مريدان خوشحالند كه مولوى شيعه بوده ، على و عمر را مقابل ذكر كرده ، اى خر مريد تو كه دعوى تشيع مىكنى على و عمر را مقابل مىدانى ؟ ضدّ هم مىدانى ؟ اين مرد عُمَرش را مقدم بر على تو مىداند . اينجا به جهت ضرورت شعر عقب ذكر كرده ، امام از اولاد عمر هم مىتواند باشد ! ؟ اى راه جو چه خوب گفته : ره اين است اى برادر تا جهنم . بعد از يك ورق اولياء را كه امام مىداند ، مهدى [ و ] هادى وقت مىداند ، ذكر مىكند . منتظر باش ، بارى بعد از ابيات گذشته طبقات اولياء را اشاره مىكند كه : وليى وليى ديگر دارد ، تا از پايين بولىّ اعظم مىرسد كه آن ولىّ الاولياء است و آن و اصل است به حق ، و خودِ حق شده و هر كسى به مرتبه بالاتر از خود نمىرسد ، اگر برود مىسوزد ، فانى و كور مىشود مىگويد : زانكه هفصد پرده دارد نور حق * پردههاى نوردان چندين طبق از پس هر پرده قومى را مقام * صف صفند اين پردهها شان تا امام اهل صف آخرين از ضعف خويش * چشمشان طاقت ندارد نور بيش و آن صف پيش از ضعيفى بصر * تاب نارد روشنايى بيشتر روشنيئ كو حيات اوّلست * رنج جان و فتنه اين أحولست احوليها اندك اندك كم شود * چون ز هفصد بگذرد او يم شود ( 1 ) معنى خود دريا كه مراد حق است مىشود ، اى عاقل نظر كن كه چه مىگويد . بعد از آن احوال آن دو غلام را بيان مىكند كه پادشاهى خريد ، يكى خوش رو
1 - مثنوى ، دفتر دوّم ، 821 .
543
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 543