نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 540
بيرون نرفته ، و اين است معنى حديث حضرت امام رضا ( عليه السلام ) كه : وَ هُوَ الْمالِكُ لِما مَلّكَهُمْ وَالْقادِرُ عَلى ما اَقْدَرَهُمْ عَلَيْهِ . ( 1 ) در صفحه چهارم و پنجم مىگويد : زاد دانشمند آثار قلم * زاد صوفى چيست انوار قدم ( 2 ) تا مىگويد : چون از ايشان مجتمع بينى دوبار * هم يكى باشند و هم سيصد هزار بر مثال موجها اعدادشان * در عدد آورده باشد بادشان مفترق شد آفتاب جانها * در درون روزن ابدانها چون نظر بر قرص دارى خود يكيست * آنكه شد محجوب ابدان در شكيست ( 3 ) با اندك تأملى معلوم است كه اينها همه وحدت وجود است يعنى اگر خلق به ظاهر متعددند ، به سبب تعيّنات جسمانية ، ليكن حقيقت همه يكى است ، چنان كه موجهاى دريا نموديست بىبود ، همه يك آب است كه به اَشكال بروز مىكند ، چنان كه هر گاه آفتاب بر پنجره شيشههاى اَلوان مىتابد ، رنگهاى مختلف مىنمايد و حال آنكه يك آفتابست . چنان كه پيش از اين هم اشاره به اين مطالب شد . كسى توهّم نكند كه مرادش نفس ناطقه است زيرا هر كسى مىداند كه حقيقت افراد انسانى يك نفس نيست ، چنان كه از حديث : الأرواح جنود مجندة ، ( 4 ) معلوم مىشود . بلكه اهل اين مذهب نفوس ناطقه را ابدان مىدانند و جان جانان را حق تعالى مىدانند ، چنان كه از كلمات ديگر همين مولوى معلوم است ، كه : هر لحظه به شكلى بت عيار برآمد * دل برد و نهان شد
1 - بحارالانوار ، ج 5 ، ص 16 بخشى از حديث 22 . 2 - مثنوى ، دفتر دوّم ، 160 . 3 - مثنوى ، دفتر دوّم ، 184 . 4 - من لا يحضره الفقيه ج 4 ، ص 380 حديث 5818 « الأرواح جنود مجنّدة ، فما تعارف منها ائتلف ، و ما تناكر منها اختلف » .
540
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 540