نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 539
تا مىگويد : چشم حس را هست مذهب اعتزال * ديده عقل است سنّى در وصال سخره حسّند أهل اعتزال * خويش را سنى نمايند از ضلال هر كه در حس ماند او معتزليست * گرچه گويد سنيّم از جاهليست ( 1 ) مراد از اين ابيات اين است كه معتزله ظاهر بينند و ديده بصيرتى ندارند . بدانكه اصل سنّيها دو گروهند ، اشاعره و معتزله ، اشاعره چنان كه پيشتر اشاره شد قائلند كه : فاعل هر خير و شر از كارهاى بندگان خداوند است و بنده آلت كار است مثل شمشير كشنده ، آلت كارى نمىكند . آلت حقىّ تو فاعل دست حق . ( 2 ) و معتزله مىگويند كه : فاعل بنده است ، بدون مدخليتى از خداوند در كار بنده ، اشعرى كه مولوى از ايشان است مىگويد كه : معتزله ظاهربين است ، اين فعلها در واقع از خداوند است و ظاهراً بر دست بنده جارى مىشود . و من مىگويم كه مولوى راست مىگويد ، سنّى كسى را مىگويند كه از مذهب خلفاء بيرون نرود . مذهب جبر را أوّلاً عمر ابن الخطاب احياء كرد و بعد معاويه در ترويج آن كوشيد ، و اين به جهت آن بود كه : مردم عملهاى ناشايست خلفا را از خدا بدانند و خلفا را سرزنش نكنند ، بارى طول نمىدهم ، رجوع به كتب علما نما . الحاصل : اشعرى جبرى است و معتزلى تفويضى ، و هر دو نزد اهل بيت رسالت ( عليهم السلام ) باطل است ، كه : « لاجبر و لاتفويض ، بل أمر بين الأمرين » ، يعنى جبر قبيح است و خدا فعل قبيح نمىكند . و تفويض خدا را بىقدرت دانستن است ، كه هر كه هر چه خواهد در ملك خدا بكند و خدا نتواند او را مانع شود . امر بين الأمرين اين است كه : خدا قدرت به بنده داده و كار از دست خودش