نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 499
نوشته بود : من الرحمن الرحيم الى فلان . . . ( 1 ) در مقابل مريدان احمق او نيز چنين مىنوشتند : خداوندا از هر عيب پاك و منزّه هستى ، اى ذات هر ذات ، و منتهاى آخرين لذات . . . و در زمان ما به صورت منصور جلوه گر شدهاى ، بنده كوچك تو كه نيازمند و محتاج تو است و به تو پناه آورده و به سوى تو بازگشت و انابت نموده ، بخشايشت را اميدوار است ، اى داننده غيبها چنين گويد . . . ( 2 ) مرحوم شيخ طوسى در كتاب غيبت چنين آورده است : عدّهاى از ابى عبداللّه حسين بن على بن الحسين بابويه براى من نقل كردهاند كه منصور حلاّج به طمع اغواء على بن بابويه ( 3 ) به قم آمد و ادّعا كرد كه من نائب امام زمان عجّل اللّه فرجه هستم ، على بن بابويه پدر شيخ صدوق عليهما الرحمه چون او را شناخت و ادّعاى او را دانست فرمود : پس تو همان مرد « يعنى حلاج » هستى ، سپس به غلام خود دستور داد او را بزند و فرمود : اى دشمن خدا و پيغمبر ، لعنت خدا بر تو باد . ( 4 ) و در منتهى المقال فرموده : الحسين بن منصور الحلاّج فى فوائد « صه » أنّه من الكذّابين ، يعنى « علاّمه در فوائد خلاصه فرموده است كه حلاج از دروغگويان بزرگ بوده است . » و سيّد صاحب روضات فرموده : پدر بزرگ حلاّج مجوسى بوده ، اى كاش منصور نيز بر دين جدّش بود . مىگويم : وللّه درّه . مرحوم محدّث قمى از مرحوم مفيد چنين روايت مىكند :
1 - همان مدرك 297 . 2 - ترجمه آثار الباقية 317 - 318 ، در پاورقى گويد : « طاسين ازل » از آثار او به چاپ رسيده و خواندن آن خالى از تفريح نيست . نويسنده گويد : داستان حلاّج شبيه داستان ميرزا على محمّد باب و مجلس امتحان او در تبريز با حضور علما و ناصرالدينشاه « وليعهد » است ، نوشتهها و حرفها و حيلههاى او شبيه باب و جانشين او حسينعلى بهاء مىباشد ، به كتاب « مفتاح باب الابواب » عربى يا ترجمه آن مراجعه فرماييد . 3 - براى شناخت اين مرد بزرگ بايد به شرح حال آن بزرگوار مراجعه كنيد . 4 - « كتاب الغيبة » شيخ طوسى ( رحمه الله ) 247 - 248 .
499
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 499