نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 473
مرحوم محدّث قمى ( رحمه الله ) در كتاب « الكنى و الالقاب » از نجم الدين كبرى نقل مىكند كه گفته است : خرقانى به عرش صعود كرد ، هزار بار دور بيت به سرعت طواف كرد ، ملائكه از سرعت طواف او تعجب كردند و او بر كندى آنان طعنه زد ، وقتى سبب تندى او را پرسيدند گفت : نار شوق است كه به نور سرعت بخشيده ، ولى شما را نور محض كندى داده است . ( 1 ) گويم : آن بايزيد ، اين هم خرقانى ، و آن هم از مثنوى كه در شش سالگى به معراج رفته ، ظلمات بعضها فوق بعض و بدون جهت نيست كه علاّمه بهبهانى ( رحمه الله ) در كتاب خيراتيه كلمهاى نوشته كه جز همان كلمه لايق آنان نيست . و باز اشاره مىكنم كه آنچه مثنوى به عنوان كرامات و الهامات ومغيبات آورده از كجا براى ما ثابت شود ؟ در صورتى كه او كرامات ائمّه اثنى عشر را كه اظهر من الشمس است بيان نكرده و حتى اشارهاى هم به آن ندارد ، همين طور كرامات اصحاب ائمه را كه كتب مملوّ از آنها است . به عنوان نمونه مرحوم محدّث قمى از منهج المقال از شيخ كشى نقل مىكند كه او از فضيل بن زبير روايت كرده است كه ميثم سوار بر اسب مىگذشت ، حبيب بن مظاهر اسدى را نزديك مجلس بنى اسد ديد ، با هم به حديث پرداختند در حالى كه گردن اسبان آنها به يكديگر مىخورد ، حبيب گفت : پيرمردى را مىبينم كه موى سر ندارد ، شكمى بزرگ دارد و نزديك باب الزرق خربزه مىفروشد ، در محبّت خاندان پيغمبر خود به دار آويخته مىشود ، و در بالاى دار شكمش را مىشكافند ( 2 ) ، ميثم گفت : من هم مردى سرخ رو را مىشناسم كه موهاى بلند دارد ، و براى يارى پسر دختر پيامبر خود بيرون مىرود و كشته مىشود و سرش را در كوفه مىگردانند ( 3 ) ، اين بگفتند و از هم جدا شدند .
1 - الكنى و الالقاب « ابوالحسن » . 2 - اشاره به دار آويخته شدن ميثم تمار رضوان اللّه عليه . 3 - اشاره به شهادت حبيب بن مظاهر اسدى در روز عاشورا در ركاب امام حسين ( عليه السلام ) .
473
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 473