responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 454


نگارنده گويد : اين نتيجه عشقى است كه صوفيه مىگويند و مثنوى آن را مىستايد و فقط امثال بايزيد را صاحب آن مرتبه مىداند ( 1 ) ، و نتيجه آن مضمون مثنوى است كه از قول او مىسرايد كه گفت :
نيست اندر جبّه ام غير خدا * چند جويى در زمين و در سماء ( 2 ) ما اشاره‌اى اجمالى به داستان بايزيد كرديم ، شما خواننده محترم رجوع به همه داستان كنيد و بايزيد را از نظر مثنوى بشناسيد ، تا بدانيد كه مثنوى چه كم داشته كه آرزوى مقام بايزيد كرده و شيخ عطّار كه بوده ؟ و اين سلطان العارفين كيست ؟ و مثنوى را هم بشناسيد . البته بايد توجه داشت كه آنچه بايزيد و حلاج به زبان آوردند كه « لااله الا انا فاعبدون » يا « ليس فى جبّتى . . . » اكثر صوفيه از جمله مولوى به آن معتقد بوده‌اند تنها تفاوت در اين است كه برخى اظهار كرده و برخى در دل نگه داشته‌اند .
نوشته‌اند كه يك بار سلطان ولد ( پسر مولوى ) به مولوى گفت چه خوش زمانى است زمان ما ، زيرا در زمانهاى گذشته اگر كسى انا الحق و . . . مىگفت مورد آزار و اذيت و حتى قتل قرار مىگرفت ولى در اين زمان در هر بيتِ خداوندگار ( مولوى ) هزاران كلمه انا الحق و سبحانى مندرج است و كسى را زهره آن نيست كه دم زند و ابراز كند . . . ( 3 ) جالب اين است كه فرزند مولوى در ولدنامه خود مىگويد : اگر بايزيد و حلاج در زمان پدر من بودند از عرفان و عظمت مولوى مبهوت مىشدند و توان درك مقام وى را نداشتند ، مىگويد :


1 - به تذكرة الاولياء عطار صفحه 160 تا 210 هم مراجعه كنيد و آنچه نقل كرده و خود او گفته كه نوعاً از حدّ كشف و شهود فرا نمىرود مطالعه كنيد ، به عنوان مثال گفته است كه فلان گفت كه من هيجده هزار عالم را در بايزيد ديدم ، و كاملاً دقت كنيد تا احوال بايزيد و شيخ عطّار و مثنوى بر شما روشن شود . 2 - مثنوى ، دفتر چهارم ، 2125 . 3 - تنبيه الغافلين - نقل از مناقب العارفين ، ص 85 .

454

نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي    جلد : 1  صفحه : 454
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست