نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 439
قصّه موسى ( عليه السلام ) و شبان در مثنوى ديد موسى يك شبانى را به راه * كو همى گفت اى خدا و اى إله ( 1 ) فروزانفر در مآخذ قصص مثنوى حكاياتى نقل كرده است كه ابداً به بافتههاى مثنوى مربوط نيست . و در كتاب مستطاب كافى روايتى آمده است كه مربوط به زاهد نادانى است ( 2 ) كه آن هم مربوط به اين قضيّه نيست و با آن فرق دارد . اما حاصل داستان مثنوى اين است كه شبانى ساده لوح و به عبارت ديگر جاهل قاصرى را فرض كرده كه خدا را ستايش مىكرده است امّا با تصوّرات خويش درباره خداوند كه براى خدا كفش و پا و رختخواب و خواب قائل بوده است و مىگفته : چارقت ( 3 ) دوزم كنم شانه سرت « و يا » وقت خواب آيد بروبم جايكت سپس موسى او را عتاب كرده كه :
1 - مثنوى : دفتر دوّم ، 1720 . 2 - كافى 1 / 12 - 13 ، حديث 8 ، كتاب العقل و الجهل . 3 - چارق كفش صحرايى است كه بند دارد .
439
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 439