نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 440
گند كفر تو جهان را گنده كرد * كفر تو ديباى دين را ژنده كرد ( 1 ) شبان از اين قضيّه ناراحت شده و مىگويد : گفت اى موسى دهانم دوختى * وز پشيمانى تو جانم سوختى و بعد خداوند عتاب فراوان به موسى نموده كه : تو براى وصل كردن آمدى * نِى براى فصل كردن آمدى و در دنباله آن سروده است : بعد از آن در سرّ موسى حق نهفت * رازهايى كان نمىآيد بگفت سپس موسى ( عليه السلام ) در مقام تدارك و عذرخواهى از شبان برآمده كه : عاقبت دريافت او را و بديد * گفت مژده ده كه دستورى رسيد هيچ آدابى و تشريفى مجو * هر چه مىخواهد دل تنگت بگو و بعد چوپان جوابهاى عارفانهاى به موسى ( عليه السلام ) مىدهد و مىگويد : من ز سدره ( 2 ) منتهى بگذشته ام * صد هزاران ساله زانسو گشته ام ( 3 ) اين قصّه از داستانهاى جنجال برانگيز مثنوى است ، جالب توجّه اينكه در كتابهاى دوره دبستان قديم بود و معلّمان ما را به حفظ آن تشويق مىكردند . اين در حالى است كه اين داستان عصمت پيامبر خدا را زير سؤال برده و حال آنكه قول به عصمت مورد اتفاق است . مرحوم علاّمه ( قدس سره ) در نهج الحق فرموده است : « المسألة الرابعة في النبوّة ذهبت الاماميّة كافّةً أنّ الأنبياء معصومون عن الصغاير و الكبائر ، منزّهون قبل النبوّة و بعدها على سبيل العمد والنسيان و عن كلّ رذيلة ومنقصة و ما يدلّ على الخسّة
1 - مثنوى دفتر دوم 1729 . 2 - سدرة المنتهى همان است كه پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) در مقام قرب بدان رسيد و جبرئيل متوقّف شد و حضرت گذشت ، حديث آن قبلاً گذشت . و مثنوى درباره شمس نيز گفته : ز عقل و روحها بگذر حجاب عقل درهم در * دو سه منزل از آن سوتر ببين بازار شمس الدين 3 - مثنوى : دفتر دوم از 1720 تا 1790 .
440
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 440