نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 394
باشد ، و مقصود اينكه حضرت واجب الوجود بالذات شخص واحد و منحصر به فرد در وجود است ، و براى وجود و هستى مصداق ديگرى نيست . اين همان است كه از علاّمه نقل شده كه بعض صوفيه گفتهاند : كلّ موجود هواللّه ، هر موجودى همان خداوند است ، و سپس علاّمه فرموده : و هذا عين الكفر و الالحاد ، اين عين كافرى و الحاد است ، و مثنوى گويد : گاه خورشيد و گهى دريا شوى * گاه كوه قاف و گه عنقا شوى ( 1 ) و باز گويد : مفترق شد آفتاب جانها * در درون روزن ابدانها ( 2 ) و باز گفته : گه درختش نام شد گه آفتاب * گاه بحرش نام شد گاهى سحاب ( 3 ) و ديگرى گفته : كلّ ما فى الكون و هم او خيال * او عكوس في المرايا او ظلال يعنى هر چه در عالم وجود است وهم يا خيال است ، يا عكس در آينه و يا سايه است . . . تا آنجا كه آن مرحوم فرمايد : اين تفسير غلط محض و بيهوده است ; زيرا اين معنى علاوه بر آنكه منافى صريح شرع انور و كفر است ، و مرجع آن به انكار واجب الوجود بالذات و نفى مقام شامخ احديّت است ، همه اوضاع در علم حكمت را كه عليّت حق و معلوليّت ممكنات و حاجت ممكن به واجب الوجود و ساير اوضاع علمى را به هم ريخته و اساس خداپرستى را منهدم مىكند ، وهم مخالف با حسّ است ; زيرا بطور محسوس مىدانيم كه براى هر نوع خواص و آثارى است كه در نوع ديگر نيست ، پس چطور عاقل مىتواند انكار كند كثرت وجودات را در واقع ، و همه
1 - مثنوى : دفتر دوّم ، 54 . 2 - مثنوى : دفتر دوّم ، 187 . 3 - مثنوى : دفتر دوّم ، 3732 . و ديگر اشعار او و هم فكران او كه در طى بحث وحدت از اوّل تا به حال گذشت ، و آنچه در نوشتههاى صوفيّه نظماً و نثراً مذكور است زياده بر احصاء مىباشد .
394
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 394