نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 342
درمى آورد ، چيزى كه در اشعار او نيست حرف اماميه است كه همان طريق حقّ است ، و من براى رفع اشتباه اين مطالب را مىنويسم ; خداوند همه را از گمراهى نجات دهد . مى خواهم بگويم : اينكه مثنوى در اين باره با فكر پرجولان خود و دور از محور اهل بيت و هزار زبان سخن گفته ، انسان را سر درگم و گمراه مىكند و راه مستقيم را از او مىگيرد ، سنّى هست ، صوفى هست ، شاعر هم هست . اشعار اوّل عنوان صريح در جبر است ، آنجا كه مىگويد : بعد تو به گفتش اى آدم نه من * آفريدم در تو اين جرم و محن نِى كه تقدير و قضاى من بد آن * چون به وقت عذر كردى آن نهان ؟ ( 1 ) در كنار اين اشعار مقايسه كنيد اشعار گوناگون او را در اختيار ، كه از آن جمله است : در تردّد مانده ايم اندر دو كار * اين تردّد كى بود بىاختيار ( 2 ) تا آنكه مىگويد : پس تردّد را ببايد قدرتى * ورنه آن خنده بود بر سبلتى ( 3 ) و در جاى ديگر مىگويد : مرتعش را كى پشيمان ديدهاى * بر چنين جبرى تو بر چسبيدهاى ( 4 ) ؟ و امثال اين اشعار ، كه مىفهميم كه بهر صورت جبر جهميّه ( اهل سنّت ) را نفى كرده و اختيار را إثبات نموده است ، ولى آن را به تردّد در فعل و ترك و اختيار اصلح توجيه مىكند . البته يك مورد هم از عدل سخن مىراند ، آنجا كه مىگويد :