نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 337
و در مجمع البيان از ابن مسعود نقل كرده كه مىگفت : « اللّهم إن كنت كتبتني في الأشقياء فامحني و اكتبني فى السعداء » ( 1 ) يعنى : « خداوندا اگر مرا جزء بدبختان نوشتهاى آن را محو كن و مرا جزو سعادتمندان قرار ده » ، و در اخبار و دعاهاى اهل بيت هم زياد روايت شده است . ( 2 ) و امّا معصيت خداوند كه موضوع اشعار مثنوى است مثل اشعار او درباره ابن ملجم ، و همين طور مسأله جبر كه مسأله روز زمان ائمّه ( عليهم السلام ) بوده است ، و در زمان بنى اميّه زياد مورد گفتگو بوده است ، همه اينها را براى سرپوش گذاشتن بر كارهاى ناهنجار خود مطرح مىكردند و به آن دامن مىزدند ، همانطور كه نمونه آن از عايشه و زبير گذشت . طبرى روايت كرده است كه : ابن زياد به امام سجاد ( عليه السلام ) گفت : آيا خداوند على بن الحسين ( عليه السلام ) ( مقصودش خود حضرت بود ) را نكشت ؟ حضرت در جواب فرمود : برادرم را كه نامش على ( اكبر ) بود مردم ( لشگرِ تو ) كشتند ! ( 3 ) و نقل شده كه ابن زياد به حضرت زينب گفت : « الحمدللّه الذي قتلكم و أكذب احدوثتكم » ( 4 ) يعنى سپاس خداى را كه شما را كشت و آنچه را شما ادعا داشتيد تكذيب كرد . و اين شيوه مردان نابكار است . وقتى عمّار در جنگ صفّين بدست لشكر معاويه به شهادت رسيد همه دريافتند كه لشكر معاويه ستمكارند ; زيرا بسيارى از مردم روايت منقول از پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) را شنيده بودند كه فرمودند : عمّار به دست زمره و گروه سركش و ستمگر كشته
1 - مجمع البيان 3 / 298 . 2 - به عنوان مثال مرحوم صدوق در توحيد از حضرت صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه حضرت درباره آيه شريفه « و قالت اليهود يداللّه مغلولة » فرمودند كه مراد يهود فراغ از امر است كه كم و زياد نمىشود ، و خداوند آنها را نفرين كرده ، امام ( عليه السلام ) شاهد بر خلاف گفتار آنها را آيه شريفه « يمحواللّه ما يشاء . . . » آوردهاند . ( توحيد صدوق : 167 . ) 3 - تاريخ طبرى 5 / 458 . 4 - ارشاد شيخ مفيد ( رحمه الله ) ، ج 2 ، ص 119 - 120 .
337
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 337