نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 24
سخن گفتم . . . ( 1 ) اين موضوع يعنى سخنان كبريايى و بلندپروازانه صوفيان ، همچنين مسئله فناء ( حلول و اتحاد و . . . نه لقاءالله كه در فرهنگ اسلامى وجود دارد ) در مكتب و تاريخ تصوّف رشته درازى دارد ، كه بررسى آن موكول به فرصت ديگرى است . امام خمينى رحمة الله عليه ، با اشاره به اين قبيل سخنان ( شطح ) و گويندگان آن ( شطح سرايان ) مىگويند : « . . . همه شطحيّات ( كه از سالك سر مىزند ) از نقص سالك و سلوك ، و خودى و خودخواهى است » . ( 2 ) حال به موضوع مورد بحث يعنى مبالغه و اغراق گويى مولوى بازگرديم . اكنون روشن مىشود كه چرا مولوى ، مثنوى ( و اصولاً سخنان خود ) را اُصول اُصول اُصول دين ، و برهان الله الازهر و دور از هرگونه خطا ، و هم طراز قرآن مىداند . مولوى چون خود را شيخ و قطب و اصل مىدانسته ، ( 3 ) و شمس نيز به او مىگفته : اكنون در عالم قطب تو هستى ، ( 4 ) به خود اجازه مىدهد كه معصوموار چنين ادعايى بكند . همين ديدگاه است كه سنايى را نيز برآن مىدارد كه سروده خود را ( كه مورد علاقه مولوى است ) به طور ضمنى قرآن فارسى بنامد . ( 5 ) برخى از مريدان قديم و جديد مولوى نيز ادّعاهاى مذكور را باور كرده ، و با همين چشم به مولوى و مثنوى نگاه مىكنند و از آن ( بدون توجه به اشتباهات مثنوى ) تبليغ و
1 - البته در جواب روزبهان و دسوقى و مانند اينها كه در اوج رؤياى صوفيانه سر بر عرش مىسايند ، بايد گفت : . . . صحت خواب . . . درويش ! ! عجيب است اين باصطلاح اركان تصوّف ، كه به قول خود ، عرش و فرش و كرسى و قلم را درنورديدهاند ، آخر نفهميدند كه پرده دار غيب ، بعد از پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) اميرالمؤمنين و فرزندان او ( عليهم السلام ) هستند ، و دست ارادت به غير آنها دادند . 2 - مصباح الهدايه ، ص 207 به نقل فلسفه اخلاق ص 144 . 3 - سخنان مولوى در مورد مقام و مرتبه خود در كتاب مناقب العارفين فراوان به چشم مىخورد . 4 - مقالات شمس تبريزى ، ص 239 . 5 - سرّ نى ، ص 34 .
24
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 24