نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 207
گويند بر دين قوم خود بوده است - ظاهراً خود ابن ابى الحديد از متوقفين است - تا آنكه مىگويد : اصحاب حديث بر عدم ايمان ابوطالب هستند . ( 1 ) مى گويم : ارث آنها و مثنوى به وهابىهاى تابع اصحاب حديث رسيده كه هر كس دم از ايمان ابوطالب بزند جزاى او در نظر آنها مرگ است ( 2 ) ، براى نمونه به مطلب زير توجه فرماييد . آقاى شيخ جعفر سبحانى از محققين و علماء حوزه علميه قم در مجلّه مكتب اسلام سال چهارم شماره 7 ، صفحه 39 ، مقاله اى تحت عنوان مرگ ابوطالب نوشته است كه قسمتى از آن را مىآوريم . « لحظاتى كه مقاله ذيل را مىنگارم زندان شهر قطيف مملكت حجاز بر سر جوان ارزنده اى سايه انداخته كه جرم او نوشتن كتابى در ايمان حضرت ابوطالب است ، كه در اين كتاب از روى مدارك اهل سنّت ايمان آن حضرت را اثبات كرده است ، تنها به اين جرم اولاً محكوم به اعدام شده و سپس با اقداماتى كه صورت گرفته محكوم به زندان ابد شده است ، و بعد از تعزير به هشتاد تازيانه الآن در زندان به انتظار سرنوشت خود به سر مىبرد . » الا لعنة اللّه على القوم الظالمين . مؤلف گويد : به ياد دارم كه در زمان جوانى ما شخصى از اهالى اردكان يزد به نام ابوطالب به حج مشرّف شده بود ، وهابىها او را به اتّهام آنكه قصد هتك كعبه را
1 - سفينة البحار 2 / 99 . 2 - در اينجا مناسب است تلاش و جديت ديگرى از خاندان مولوى در دفاع از خلفا و تضعيف تشيع ذكر شود : از مناقب العارفين نقل شده است كه : چون الجايتو خان مسلمان و به خداى بنده مشهور شد . . . به مصاحبت بعضى رفضه ( شيعه ) خذلهم . . . رافضى شد . . . و چون اين خبر به سمع شريف سلطان ولد ( فرزند مولوى ) رسيد چلبى عارف ( فرزند خود ) را امر فرمود كه تو نيز به جهت تقويت دين مبين به موافقت جماعت البته به سلطانيه برو و هر چه توانى گفتگو به جاى آور و تقصير منماى بلكه اين كار ما را افتاده است چرا كه ما صغيران صديق اكبريم ( شايع شده بود كه مىخواهند جسد شيخين را از قبر بيرون بياورند و به جاى ديگر منتقل كنند ) . . . تنبيه الغافلين ، ص 84 . نقل از مناقب العارفين ، و مولانا جلال الدين نقل از همان مأخذ ص 858 ، ج 2 . ) ( إ )
207
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 207