نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 373
وحدت وجود در مثنوى مثنوى گويد : منبسط بوديم و يك گوهر همه * بىسر و بىپا بديم آن سر همه يك گهر بوديم همچون آفتاب * بىگره بوديم و صافى همچو آب چون به صورت آمد آن نور سره * شد عدد چون سايههاى كنگره كنگره ويران كنيد از منجنيق * تا رود فرق از ميان اين فريق ( 1 ) در كتاب فرهنگ فرق گويد : « مولانا در حقيقت تصوّف فرمايد » ( 2 ) و من مىگويم : بلكه در وحدت وجود كه البتّه جوهر بيشتر تصوّفها مىباشد ، گفته است ، و در جاهاى ديگر همين وحدت وجود را به دريا و موجها ، و آفتاب و روزنها تشبيه كرده و مىگويد : اى صفاتت آفتاب معرفت * و آفتاب چرخ بند يك صفت
1 - مثنوى : دفتر اوّل ، 695 . در بعض نسخ بيت اوّل چنين است : متحد بوديم و يك گوهر همه . وحدت وجود اساس و بنيان تصوف است اگر تفكّر صوفى مأبانه را چون هِرَمى فرض كنيم قاعده آن وحدت وجود و رأس آن فنا است . 2 - فرهنگ فرق ، 306 .
373
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 373