نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 113
و كشف و كرامت و ملاقات با خضر ، و « ليس فى جبّتى الا الله » ( در جامه من جز خدا نيست ) و . . . مىگويند . و به تدريج مطالب خلاف شرع و ادعاهاى بزرگ و پيامبرگونه و حتى خداگونه از آنها سرمى زند ، و اعتراض و مخالفت علماى اسلام و متشرّعه را برمى انگيزد . بدين ترتيب اختلاف و كشمكش آغاز مىشود ، و صف بندى جديدى شكل مىگيرد . سپس ( در پايان قرن سوم ) نوبت به افرادى چون حلاّج ، رسيد كه تنور تصوّف و شطح گويى را هرچه بيشتر داغ كردند و جسارت خود را در برابر علماء و متشرعه به اوج رساندند ، و ماجراهاى خونينى برپاگرديد . البته نقش اشخاصى چون جنيد بغدادى ( 297 يا 298 ) كه صوفيه او را شيخ المشايخ و شيخ الطائفه و طاووس الفقراء مىخوانند ، و شاگردان او از قبيل شبلى ( 335 ) ، در شكل گيرى و تثبيت و توجيه مبانى تصوّف ، بسيار مهم است . سپس تصوّف در بستر تاريخ و به دست ميراث داران بايزيد و جنيد ادامه پيدا كرد ، و به شاخهها و دستههاى رنگارنگ با افكار و آدابِ عجيب و غريب تقسيم گرديد . تا آنكه بالاخره به قرن هفتم يعنى عصر مولوى مىرسد . اكنون لازم است نگاهى دوباره به تاريخ تصوّف بياندازيم و علت اصلى ( يا برخى علل عمده ) پيدايش تصوّف را ( تا حدودى كه اين مقاله اجازه مىدهد ) بررسى كنيم . ريشههاى تصوّف همانطور كه گذشت ، مسلمانان در قرن سوم هجرى ناگاه با افراد و افكارى روبرو شدند كه تا آن زمان نديده و نشنيده بودند و با فرهنگ و انديشه اسلامى آنها ناآشنا بود . بايزيد مىگفت : مدتى گِرد خانه طواف مىكردم چون به حقّ رسيدم خانه را ديدم كه گرد من طواف مىكرد . ( 1 ) همچنينمى گفت : از بايزيدى بيرون آمدم چون مار از پوست ، پس نگه كردم ، عاشق و معشوق و عشق يكى ديدم ، كه در عالم توحيد همه يكى توان بود . ( 2 ) و
1 و 2 - تذكرة الاولياء ، ج 1 ، ص 161 و 160 .
113
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 113