نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 95
< شعر > ( ( 171 ) ) بهر اين خاتم شده است او كه به جود مثل او نى بود ونى خواهند بود ( ( 172 ) ) چون كه در صنعت برد استاد دست نى تو گويى ختم صنعت بر تو است ؟ ( ( 173 ) ) در گشاد ختمها تو خاتمى در جهان روح بخشان حاتمى ( ( 174 ) ) هست اشارات محمد المراد كل گشاد اندر گشاد اندر گشاد ( ( 175 ) ) صد هزاران آفرين بر جان او بر قدوم ودور فرزندان او ( ( 176 ) ) آن خليفه زادگان مقبلش زادهاند از عنصر جان ودلش ( ( 177 ) ) گر ز بغداد وهرى يا از رىاند بىمزاج آب وگل نسل وىاند ( ( 178 ) ) شاخ گل هر جا كه مىرويد گل است خمّ مل هر جا كه مىجوشد مل است ( ( 179 ) ) گر ز مغرب برزند خورشيد سر عين خورشيد است نى چيز دگر ( ( 180 ) ) عيب جويان را از اين دم كور دار هم به ستّارى خود اى كردگار ( ( 181 ) ) گفت حق چشم خفاش بد خصال بستهام من زآفتاب بىمثال ( ( 182 ) ) از نظرهاى خفاش كم وكاست انجم وآن شمس نيز اندر خفاست انجم آمد چون مريد وشمس پير شمس آمد در يقين بدر منير < / شعر > آيه « ولَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وحَمَلْناهُمْ فِي اَلْبَرِّ واَلْبَحْرِ ورَزَقْناهُمْ مِنَ اَلطَّيِّباتِ وفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا 17 : 70 » ( 1 ) ( ما به تحقيق فرزندان آدم را اكراه نموده وآنان را در خشكى ودريا به حركت در آورده واز نعمتهاى پاكيزه به آنان روزى كرده وآنان را به بسيارى از مخلوقات برترى داديم ) . « اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وتُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ 36 : 65 » ( 2 ) ما امروز به دهانهاى آنان مهر زديم ، در بارهء اندوخته هايشان ، دستشان با ما