نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 66
( هنگامى كه نعمتى را به انسان داديم ، از سپاس وگرايش بما روى گردان شده واز اداى حقوق آن نعمت دور مىشود وموقعى كه شرى به او برسد مايوس مىگردد ، به آنان بگو : هر كسى مطابق آن چه كه براى خود پذيرفته است ، رفتار مىنمايد ، پروردگار شما است كه به هدايت شدگان طريق حق داناتر است ) . « ويُضِلُّ الله اَلظَّالِمِينَ ويَفْعَلُ الله ما يَشاءُ 14 : 27 » [1] ( وخداوند ستم كاران را گم راه مىكند واو هر چه بخواهد انجام مىدهد ) . « إِنَّا لِلَّه وإِنَّا إِلَيْه راجِعُونَ 2 : 156 » [2] ( ما از آن خدا وبه سوى او برمىگرديم ) . « مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى اَلأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً ولا زَمْهَرِيراً 76 : 13 » [3] ( آنان در بهشت به سريرهاى بهشتى تكيه نموده نه آفتابى در آن خواهند ديد ونه سرمايى ) . « أَلا لَه اَلْخَلْقُ واَلأَمْرُ تَبارَكَ الله رَبُّ اَلْعالَمِينَ 7 : 54 » [4] ( هشيار باشيد كه عالم امر وسلسلهء آفرينش از آن او است ) . « فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْه اَللَّيْلُ رَءا كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ اَلآفِلِينَ 6 : 76 » [5] ( وقتى كه شب تاريكى خود را روى او ( ابراهيم ) آورد ، ستارهاى را ديد وگفت : اين است پروردگار من وقتى كه ستاره ناپديد شد ، فرمود من ناپديد شونده ها را دوست نمىدارم . )