نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 607
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
محال يكى از طرفين تضاد وتخالف پهنهء هستى را تشكيل مىداد ، نه از حركت خبرى بود ونه از دگرگونىها اثرى . به همين ترتيب اگر درك ومشاعر وبا حقيقت عموىتر من آدمى همواره در حال خوف ونوميدى كه حالت منفى براى من آدمى است بسر مىبرد ، استمرار اين حالت منفى نه جهان برونى قابل بهره بردارى را براى انسان مىگذاشت ونه جهان درونى پر از نيروها وفعاليتها واحساسات مثبت را . بنا بر اين : وابستن تضادهاى درونى به تضادهاى برونى ريشهء كاملًا اساسى دارد البته نبايد از اين عنوان چنين استفاده كرد كه علت كامل تضادهاى درونى تضادهاى برونى است ، زيرا - اولًا - تحرك واستمرارى كه به قول برگسون در خود من وجود دارد ، خود به تنهايى ومستقل از جهان برونى مىتواند چنانكه در مباحث تضاد ملاحظه كرديم ، حركت وتحول بدون روياروى قرار گرفتن واحدهاى متخالف ، قابل تصور نيست چه حركت وتحول برونى باشد وچه درونى . مگر اين كه بگوييم : حركتى كه در درون انسانى ، در قلمرو من به جريان افتاده است ، ماوراى حركت ودگرگونىهاى جهان طبيعت است . وبه همين جهت است كه فساد بر من آدمى راهيابى ندارد ، زيرا از اضداد عينى متشكل نشده است . اگر نتوانيم تضاد را در سطح عميق من اثبات كنيم ، از جهت ديگر مىتوانيم در دو قلمرو سراغ تضاد را در درون آدمى بگيريم . قلمرو يكم - تضاد غريزهء خود خواهى به معناى طبيعى كه در هر انسانى مشغول فعاليت است ، با غريزهء كمال جوئى كه به طور قطع با خود خواهى طبيعى مانند دو ضد ، روياروى يكديگر قرار مىگيرند . قلمرو دوم - احساسات وانديشه هاى منطقى است كه دايماً در مقابل دريافتهاى دو ارزشى صف آرايى مىكنند . - جلال الدين به همين معنى اشاره مىكند : -
607
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 607