نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 566
< شعر > ( ( 1617 ) ) اين همه چون وچگونه چون زند بر سر درياى بىچون مىطپد ( ( 1618 ) ) ضد وندّش نيست در ذات وعمل زان بپوشيدند هستىها حلل < / شعر > اگر خدا با بعضى از موجودات هم سنخ بود ، نمىتوانست اضداد وامثال خود را به وجود بياورد اين مطلب كه جلال الدين متذكر مىشود : كاملًا صحيح است ، زيرا چيزى كه به صفت وعنوان مخصوصى متصف باشد . نمىتواند ضد ومثل آن را به وجود بياورد وموضوع در برداشتن هر حقيقتى ضد خود را وهم چنين توليد مثل در عالم جانداران نمىتواند اين قانون را نقض نمايد ، زيرا - ضد درونى چنانكه در مباحث تضاد بررسى شده است به عنوان ضد در شكم يك حقيقت وجود ندارد ، بلكه دگرگونى حقيقت يا از تباهى تدريجى آن حقيقت ناشى مىشود ويا پديدهء ديگرى به جهتآميزش وارتباط با حقايق ديگر به صورت مخالف يا ضد حقيقت به وجود مىآيد وهم چنين هيچ حيوانى نمىتواند حيوان ديگرى را بدون اين كه تغييرى در او به وجود بيايد ، به عنوان مثل خود توليد كند ، وچنانكه در مباحث عليت مطرح كردهايم ، مثلًا نطفهاى از حيوان كه مثل او نبوده بلكه جزئى از او است ، از وجودش جدا مىشود وبا صدها عوامل ديگر تفاعل نموده وشبيه به حيوان مفروض را به وجود مىآورد . وانگهى موقعى كه علم پيدا مىكنيم كه به وجود آورندهء اضداد وامثال ومشاعر وانديشه وعلت ومعلولها با روابطى كه با يكديگر دارند ، خداوند ذو الجلال است ، اين علم دوم را هم بالضروره پيدا مىكنيم كه خداوند ما فوق همهء آنها بوده وهيچ يك از آنها نمىتواند وصفى از اوصاف خداوندى بوده باشد . به اضافه اين كه همه آن امور ناشى از تعينها وتخالف وتزاحم وتماثلها است كه در ذات شامخ ربوبى قابل تصور نيست .
566
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 566