< شعر > ( ( 1502 ) ) اى تو كرده ظلمها چون خوش دلى از تقاضاى مكافى غافلى ( ( 1503 ) ) يا فراموشت شده ست آن كرده هات كه فرو آويخت غفلت پرده هات ( ( 1504 ) ) جرم گردون رشك بردن بر صفات گر نه خصمىهاستى اندر قفات ( ( 1505 ) ) ليك محبوسى براى آن حقوق اندك اندك عذر مىخواه از عقوق ( ( 1506 ) ) تا به يك بارت نگيرد محتسب آنِ خود روشن كن اكنون با محب < / شعر > آيه « فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ . واَللَّيْلِ وما وَسَقَ 84 : 16 - 17 . » ( 1 ) ( سوگند به شفق وشب نمىخورم ، كه آن چه را كه در روز پراكنده وآشكار مىشود جمع مىكند . )
( 1 ) سوره الانشقاق ، آيهء 17 و 18 . .