responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 500


اما تو چنان حق نشناسى كه بره را در پيش گرگ امانت مىگذارى آخر يوسف وگرگ مىتوانند همراه يكديگر باشند ؟ اگر گرگى قيافه روباهى براى تو بگيرد ، هرگز باور نكن كه شايستگى از گرگ ساخته نيست . اگر جاهلى پيش تو آيد واظهار همدردى وهمدلى كند ، باور مدار ، زيرا روزى مىرسد كه از روى نادانى زخم مرگزايى بر تو وارد مىسازد .
آدم نادان با اين كه نه مرد است ونه زن ، دو آلت دارد ، آلت مردى وآلت زنى . وبراى هر يك كارى را در نظر مىگيرد . آلت مردى را از زنان پوشيده مىدارد كه بگويد من خواهر شما هستم .
وكهنهء حيضش را هم از مردان مخفى مىدارد كه بگويد من برادر شما هستم با اين حال خدا مىفرمايد : صفت اصلى او را مانند علامتى روى بينىاش نصب خواهم كرد ، تا بينايان بندگانم از آن غمزه فروش فريب نخورند وبه جوالش درنيافتند .
خلاصه - بدان كه از هر آلت مردى خاصيت نرى ساخته نيست . تو اگر دانشورى همواره از مردم نادان بيمناك باش ، وبه دوستى با جاهل شيرين سخن غره مباش كه سم كهنه وكشنده ايست .
او اظهار همدردى مىكند وجان مادر ، جان مادر به تو مىگويد ، ولى جز غم وحسرت نتيجه‌اى از او نخواهى برد .
آن مادر نفهم به پدر كودك آشكارا مىگويد : « كه ز مكتب بچه‌ام بس شد نزار » ، اگر اين بچه را از زن ديگر پيدا كرده بودى ، اين قدر جور وجفا به او روا نمىداشتى . اگر اين كودك از زن ديگر هم بود ، همين شكايت وفشار را به تو متوجه مىساخت .
از اين مادر وعشوه هاى دل سوزانه اش بگريز كه سيلى پدر بهتر از حلواى چنين مادر است ، نفس حيوانى تو همان مادر نادان وعقل با عظمت پدر داناى

500

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 500
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست