نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 489
به آدم وحوا زد وهمان پشت گردنى مجازات خود او گشت . اگر چه شيطان آدم را در لغزشگاه سختى انداخت ، ولى خدا دستگير وپشتيبان آدم بود . اگر چه آدم را مارهاى اغوا واشتباه مورد حمله قرار داد ، ولى او كوهى بود كه معدن ترياق بود وضرر سم آن مارها را از وجودش مرتفع ساخت . اما تو انسان كه ذرهء ناچيز بوده وكمترين ترياق در وجودت نيست ، مغرور مباش كه اگر مار هم بزند خلاص خواهى گشت . آن توكل ابراهيم خليل وكرامت حضرت موسى در تو نيست كه يكى كارد به گردن فرزندش اسماعيل مىكشد وكارد گردن او را نمىبرد وديگرى از رود نيل راه ها باز مىكند . اگر يك خوشبختى در موقع افتادن از مناره ، باد زير جامه اش مىرود واو سالم به زمين مىرسد ، دليل آن نيست كه تو هم بدون يقين به چنان بادى كه زير جامه ات برود ومانند چتر تو را سالم به زمين برساند خود را تسليم باد فنا كنى . از اين منارهء هوى واحساس آزادى ، صدها هزار عاد وثمود افتادند وبه جاى آن كه بادى در جامه شان بيافتد وآنان را سالم به زمين فرود آورد ، سر وتنشان دستخوش باد فنا گشت . تو كه قدرت رسن بازى ندارى ، بر روى زمين راه برو وشكر گذار پاىهايت باش . از كاغذ براى پروازت پر وبال مساز واز كوهى كه در روى آن نشستهاى دست برندار . آن صوفى با اين كه پر از آتش خشم گشته بود چون عاقبت كار را مىديد ، تحمل كرد . آرى آن كس در اين دنيا از نخستين مرحله به كام خود مىرسد كه بند دام را ببيند وفريب دانه را نخورد . خوشا به آن ديدگان پايان بين ونيكو كه دين خود را از فساد محفوظ مىدارند . پايان بين حقيقى پيامبر ما بود كه دوزخ را در همين دنيا ديد وهم چنين عرش و
489
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 489