نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 467
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 636)
< فهرس الموضوعات > « وصف آن عجوزه و رجوع به حكايت او » < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > « وصف آن عجوزه ورجوع به حكايت او » < شعر > ( ( 1243 ) ) وا ستان هين اين سخن را از گرو سوى دستان عجوزه باز رو ( ( 1244 ) ) چون مسن گشت ودرين ره نيست مرد تو بنه نامش عجوز سال خورد ( ( 1245 ) ) نى مر او را رأس مال ومايه اى نى پذيراى قبول پايه اى ( ( 1246 ) ) نى دهنده نى گوش نى عقل وبصر نى هش ونى بىهشى ونى فكر ( ( 1248 ) ) نى نياز ونى جمالى بهر ناز تو به تويش گنده مانند پياز ( ( 1249 ) ) نى رهى ببريده ونى پاى راه نى تپش آن قحبه را نى سوز وآه نى تعصب نى ندامت مر ورا نى به دل عزم سلامت مر ورا < / شعر > تفسير ابيات اين سخن را از گرو بگير وبرو داستان آن عجوز را باز گو كن . وقتى كه ساليان عمر زن زياد شد ونتوانست مردى را جلب كند ، بهر وضعى كه باشد ، نام آن را عجوز بگذار ، زيرا كه نه براى او سرمايهاى مانده ونه مايهاى ، هم غريزه اش از كار افتاده وهم فعاليت آن غريزه ، ونه مىتواند موقعيتى را بياورد . نه مىتواند لذت بپذيرد ونه لذتى ببخشد ، نه براى او معانى مانده ونه مىتواند معنايى را به خود جلب كند . < شعر > نى زبان نى گوش نى عقل وبصر نى هش ونى بىهشى ونى فكر نى نياز ونى جمالى بهر ناز تو به تويش گنده مانند پياز < / شعر > نه راهى را سپرى كرده ونه پايى براى راه رفتن دارد . آن زن را نه هيجان وتپش دل مانده ونه سوز وآهى براى عشق . نه تقيد به اصل ونه پشيمانى دارد ونه مىتواند تصميمى براى سلامت وعافيت در دل بگيرد .
467
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 467